اونجایی که شما هستید را نمیدونم؛ در این غربتسرائی که ما داریم توش ادای زندگی کردن را در میاوریم، امروز روز مادر هستش. اینروز را به همه مادران شادباش گفته، ترجمه قطعه شعری از آدولف هیتلر را به انگیزه بیان این واقعیت که پلیدانوپلشت ها، دیکتاتورهای جانی، سنگدلان و دیوصفتها، تو گویی که اهریمنان هم همچون دیگران، در بند محبت مادر گرفتارند، در اینجا میآورم...برای مشاهده نسخه انگلیسی شعر به اینجا و برای منبع فارسی به اینجا مراجعه کنید. تصویر بالا هم که عیسی را در آغوش مریم نشان میدهد،توسط او در سال ۱۹۱۳ نقاشی شده است.
آن هنگام که مادرت پیرتر می شود ؛
و چشم های گران بها و با ایمان او ،
زندگی را آن گونه که [ زمانی می دید ] نمی بینند ؛
زمانی که پاهایش فرسوده می گردند ،
و برای گام برداشتن نمی توانند او را یاری دهند ؛
در آن هنگام بازوانت را برای یاری او به کار گیر ،
با خوشی و سرمستی از او نگاهبانی کن ،
زمانی که اندوهگین است ،
بر توست که تا آخرین گام او را همراهی کنی ،
اگر از تو چیزی می پرسد ،
او را پاسخگو باش ،
و اگر دوباره پرسید ،
باز هم پاسخگو باش ،
و اگر دگربار پرسید ، دگربار پاسخش گو ،
نه از روی ناشکیبایی ، بلکه با آرامشی مهربانانه ،
و اگر تو را به درستی در نمی یابد ،
شادمانه همه چیز را برای او بازگو ،
ساعتی فرا می رسد ، ساعتی تلخ ،
که دهان او دیگر هیچ درخواستی را بیان نمی کند .
چون مادرم را ديوانه وار مى پرستم
براًى بلاگتان اين را نوشتم
براى مادرم و خيل مادرانى ديگر كه دران سالهاى كذايى جنازه فرزندانشان را تحويل گرفتند و مادر من اخرين پسرش را در كيسه اشغال چون تمام بدن زير چرخ هاى تانك در هويزه له شده بود و مادرم از ان ببعد كمر راست نكرد…
**راستى براى كسانى كه مام وطن را به پشيزى معاوضه كردند
كلمه مادر هم برايشان هيچ معنى خاصى دارد؟
I don't think so !!