چه خوب شد اینها قرارداد هستهای رو امضا کردن که دیگه شکی در برادری ایرونستون و آمریکا نکنه. قصهٔ ما هم مثل قصّهی اون نوکری میمونه که خانوم خونه بهش گفت بدو دو کیلو گوشت بخر. تا اومد راه بیوفته آقای خونه گفت لازم نیست. خانوم گفت گفتم بدو. تا تکون خورد آقا گفت بشین سر جات. حسنی هم که حیرون مونده بود به حرف کی گوش بده زیر لب قر زد: یکی میگه بخر یکی میگه نخر. من موندم وسط دو تا خر.
یا این قرارداد خوب نیست و گارانتی میکنه که ایران به قیمت پول مافیایی که خودشو ثبات جهانی میخونه، ایرونستون بشه، که جنگ طلبی و ضدّ ایران. یام که قرداد خوببیه و شاید به تدریج بهتر بشه و ....حتما یا اسلامی هستی، یا نمیفهمی یا...
صحبت تحریم هم همین طوری پیش رفت و قصهٔ بخر و نخر بود.
یه کم بری عقبتر قصهٔ جمهوری اسلامی شدن هم همین بود. جمهوری اسلامی؟ یا نه یا بله
تا موقعی که انتخاب و فکر دو بعدی کاربره و این مردم حاضرن به کمترین بد رأی بدن، با هر خفتی و ننگی زیر پای پستترینهای جامعه تن بدن که "زندگی" پیش بره، گزینشهای آینده هم از این بهتر نمیشه.
منظورم هم فقط توی ایران نیست چون اونهایی هم که هی میرن دیدار فامیل و دلتنگی میهنی باز کنن هم کماکان تو کار پاسپورت و بلیت و ورود و توی ایران و موقع خروج همون خفّت رو با میل تمام یا اکراه حتا به اسم این که موقتیه تن میدن. البته عذر هم موجه. مگه نه؟
بیخود نیست تو این خر تو خری روحانی جانی و سید خندون رهبران فکری و ملایمش هستن. موسوی و اون یکی ملا هم قهرمانهای ملیش. توضیحش هم اصلاحات و تغییر تدریجی و...
این آچمازی هم که مردم انقلابی ایران قفلش زدن، فقط با همون کلید باز میشه. اون حرکت هم که قصهٔ ورزش دادن تریاکی یاس. مربی میگقت وقتی گفتم یک پاشین. وقتی گفتم دو بشینین. یک... دو، یک...دو... یکی از پشت صف داد زد تصمیمتو بگیر. بشینیم یا پاشیم!
اینجوری هم که این تغییرها اینقدر سریع پیش میره و دیدیم سال ۲۰۰۹ چه طور به اوج سرعتش رسید، تا حدود سال ۲۳۴۷ میلادی هم حتما میرسیم به اون جایی که قراره برسیم.
یکی از این مالی-مذهبیون میگفت ببین ایران اسلامی چه عظمتی شده که با قدرتهای اول سر یه میز میشینه و مذاکره میکنه ؍چرا؟ چون ما را مثل خودشون جهان اولی میدونند!!! ... پان ترکها این حرفشون درسته که ببین این قوم تحقیر شده خرافاتی به چه پیسی افتاده که مارتین لوتر نگ هم نمیتونه نجاتشون بده.