هرگز تعجب نخواهم کرد، اگر رهبر معظم انقلاب، آخوند خامنه ای، بدون کوچکترین شرم و حیائی از آنچه در گذشته در باره امریکا، بعنوان "شیطان بزرک،" شیطانی که تمامی شرارتها، توطئه چینیها، خرابکاریها در سراسر جهان را بدو نسبت میداد، بدست فراموشی سپرده و در مذاکره با شیطان بزرگ، درخفا بهر خفت و خواری تن در دهد. اما، در ظاهر بر طبل پیروزی بر استکبار جهانی بکوبد.
فهم بهتر کنش و اراده آخوند خامنه ای مبنی بر مذاکره با امریکا، از یکطرف و توصیف وضع موجود از دیگر طرف، خود سندیست در تناقض گویی گفتمان حضرت ولایت. همین بس که به اخیرترین سخنان وی در دیدار با وزیر کشور و استانداران، ایراد نمود، بنگریم. براحتی میتوانیم مشاهده کنیم که آخوند خامنه ای، بر خلاف زمانی که بر فراز منبر قدرت، خطبه های دینی و سیاسی، سراسر شور و هیجان میخواند و شنوندگان مشتاق خود را بشور و شوق در میاورد، بر کف یک صندلی معمولی بر نشسته، کمی بلندتر از مدعوینی بر چار زانو، حلقه زده در برابر وی. یعنی که ولی فقیه، در محلی کم و بیش تنگ و کوچک، بادای مطلب خود پرداخت، با لحنی بسیار آرام و ملایم، گوئی که از سر لطف و عطوفت و یا دور اندیشی و دورنگری پدرانه سخن میگوید. اما، این سخنان کوتاه هم سراسر خلاف واقع گویی بود، چنانکه، سخنانی که در دیدار با استانداران بیان کرد، سراسر دروع بود و لبریز از وارونه سازی حقایق. کمتر کسی توانست نشانه ها ی شقاوت و بیرحمی و انتقام ستانی و خونهائی که از آستینش میچکید مشاهده نماید. او نه یک شمشیر بلکه انواع اقسام ابزار کشتار و خونریزی را در زیر عبای خود پنهان دارد و مشاهده شدنی نیست.
آنگاه، آن نظاره گران تیز بین آخوند خامنه ای را به فرا افکنی و شانه خالی کردن از زیر بار هر مسئولیتی متهم میکنند که در واقع، هدف از دیدار با استانداران کشور در انظار عمومی، آن بود که مسئولین را به جامعه معرفی کند. که همگان بدانند و آگاه باشند که این نه من که استانداران هستند که مسئول هستند، همه گونه قدرت و بودجه لازم در خدمت آنها قرار داده شده است که بدرد و نیازهای مردم برسند.
اگر چه در دیدار با استانداران، حضرت ولایت شرایط حاکم بر جامعه را، شرایطی نزدیک بدلخواه معرفی نمود. و افزود که کشور بلطف خدا، نه با بیماری واگیری، همچون کرونا دست بگریبان است و نه خطری امنیتی کشور را تهدید میکند. آرامش سایه اش را بر سراسر کشور گسترده است و جای هیچگونه نگرانی نیست(نقل بمضمون).
آخوند خامنه ای، همچنین، به استانداران کشور، یادآوری نمود که چگونه بر تماس و نزدیگی خود با مردم عادی بیافزایند و به حرفهای انان حرمت نهاده و توجه نشان دهند و بآنها بیاموزند چگونه با تعهد و پشتکاری بخدمت نظام ادامه دهند(نقل بضمون)
گویا از اعتصاب کامیونداران، هم اکنون یکی از اعتصابات بزرگی که درتاریخ کشور بوقوع پیوسته، و صدها اعتصابات کوچک دیگر در سراسر کشورچیزی هنور بگوش رهبر معظم انقلاب نرسیده است. بزودی خواهیم دید که فقر و کمبود آب و برق و گاز، هرچند احتمال عامدانه بودن آن بسیار است، چگونه مردم را به سکوت و خاموشی و یا خیزش و خروش خواهد کشاند. پیشا پیش، نظام بر قراری هرگونه رابطه و پیوندی را در میان مخالفین خود دشوار و غیر و ممکن ساخته است. بدرستی روشن نیست در تاریکی و گرسنگی و تشنگی با چه استراتژی و تاکتیکی بمبارزه با لشگر دین باید پرداخت.
آیا، واقعا، کشوری که در آن حمل و نقل کالاها و رساندن آنها بدست مصرف کننده متوقف گردیده؛ که ممکن است نتایج تاسف انگیزی ببار آورد، چگونه میتواند در آرامش بسر ببرد. آیا، برکسی روشن است که حضرت ولایت از کدام پیشرفت سخن میگوید؟ این در حالی ست که هیچ تصمیم مهمی امکان ندارد بدون امضای ولایت هرگز باجرا در آید. اما، تناقض در گفتار و رفتار امریست عادی، در حکومت آخوندی، بویژه زمانیکه کنشگر جایگاه مهمی را در ساختار قدرت اشعال کرده باشد.
سخنان آخوند خامنه ای نمونه خوبی در ارائه خلاف واقع گویی، تناقض گویی و وارونه سازی حقایق و یا خیلی ساده تر، دروغگویی، قلمرویی که آخوند، فقیه و طلبه در ان پرورش میابند و میاموزند که چگونه دروغها را بجای حقیقت، درونی نموده، چنانکه گوئی حقیقت دیگری وجود ندارد بجز حقیقتی که خود بدان باور دارد، همچون باور به لا الله الا الله. مگر میتوان در یکتائی و یگانگی الله شک و تردید بخود راه داد؟. گناهی که بجرم آن، بجرم کفر و مشرک و کافر و منافق، الحاد و مفسد فی الارض، نخستین فرمانروای حکومت اسلامی، امام خمینی، بیش از 4500 تن از فعالین سیاسی را که در زندان نظام بسر میبردند، بدار مجازات آویخت، پس از کشتار بیش از ده هزار فعال سیاسی، بهمین جرم در دهسالی که در جامعه ما خدائی میکرد، قتل و جنایتی که پس از او در چندین مورد دیگر تکرار گردیده است تا کنون.
حال شاید بیشترین تناقض را در ظاهر گوینده مطلب، در آنچه هست و مینماید و دیده میشود و آنچه که اخوند خامنه ای نیست و نادیدنی ست. یعنی که آگر بآخوند خامنه ای بنگریم همانگونه که هست، عمامه و عبا و قبا، پوششی ظاهرا عادی، البته نه در شرایط موجود که برغم ظاهرش، عاری از هر گونه نشانی و زرق و برقی آو یخته از سینه ینیفورم نظامی و یا مدالهای رنگ وارنک و یا مد و طرحی مخصوص. چرا که پوشش آخوندی قرار است که نشانی باشد بر فروتنی و کمجویی، تقوا و پاکدامنی، پوششی گویند، بازمانده از دوران رسالت، بیش از 1400 سال پیش از این، دورانی که حضرت ولایت، آخوند خامنه ای خود، هم اکنون، در آنزمان زندگی میکند. زمانی که آخوندها و بازگشت بآنند. که حکومت آخوندی را در این بازگشت بگذشته، در برگرداندن امروز و حال و اکنون به گذشته و کهنه و پوسیده، موفق و پیروز بوده اند.
این در حالی ست که آخوند خامنه ای قبل از آنکه بعنوان جانشین الله بر روی زمین خدائی بکند، فرمانروائی ست تا دندان مسلح، بیرحم و کینه جو. هست کسی که او را جلادی تصور کند که بیرحمانه سر هر جنبنده ای را از تن جدا میکند. درست است که شمشیری که حضرت ولایت بکمر بسته است، دیده نمیشود، اما، او در بیرحمی و خشونت و انتقام ستانی بی مثل و مانند است، همچون الله، یکتا است و یگانه.
یعنی که دورویی و دوگانه و چندگانه گویی و دودوزه بازی، سفید شوئی سیاهی ها، تاریک سازی روشنائیها، خشونت و بیرحمی را ستودن و یا عین عطوفت و مهربانی دانستن و فریب و ریا کاری را تقوا و پرهیزکاری بر شمردن، حلال سازی حرامها و بالعکس، بازتابنده فرهنگی ست صرفا اسلامی. در خدمت به الله، بد خوب میشود و خوب بد، اگر لازم باشد. مگر، الله، خود کشتار در دفاع از یکتائی و یگانگی و قدرت لایتناهی خود را به باورمندان جهاد دوست تو صیه نمیکند. مگر بهمین ترتیب هر عمل زشت و ناروائی را اگر در خدمت باو انجام بگیرد مورد تایید قرار نمیدهد. اگر این یک باور دینی نبود، نه گروگانگیری کارکنان سفارت امریکا، در اوائل انقلاب بوقوع می پیوست، نه جنگ و بسیاری دیگر از ترورها صورت میگرفت و نه پرچم هفتم اکتنر، پرچم جنایت و نفرت را حماسی ها در تاریخ می افراشتند.
جامعه ایکه هنوز خدا بر آن حکومت میکند.، تنها با بر انداختن خدا است که جنبش زن زندگی آزادی به پیروز خواهد رسید.
فیروز نجومی
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com
نظرات