مجتبی نجفی
آرمیتا درگذشت؟ این غلطترین کلمه ممکن است. آنها نه اجازه دادند کمیته تحقیقی شکل بگیرد و نه روزنامهنگار مستقلی را برای راستیآزمایی ادعایشان حاضر شدند بپذیرند. کارنامه سیاهشان هم سرشار از دروغ است. پس آرمیتا، جان باخت، مثل دهها دختری که خواستند زندگی کنند و جمهوری اسلامی مانع شد.
آرمیتا هم به سیل قربانیانی پیوست که حقشان این جوی خون نبود؛ حق شان،صلح و امید و شادی بود. آنها دروغ را مدیریت کردند تا رخداد مهسا تکرار نشود. خانواده او را تحت فشار قرار دادند و هم بر خستگی جامعه از سرکوب جنبش زنزندگیآزادی سوار شدند و هم بر اخبار جنگ غزه. اما آرمیتا را نمیتوانید حذف کنید چون اگرچه شما خدایتان، همان خدای دهه شصت است اما جامعه ایرانی سده چهارصد است: روایتگر هر فاجعهای که مرتکب شدید.
پس نام آرمیتا هم ثبت شد، نه به عنوان درگذشته که جانباخته. چون جانش ستانده شد و بار دیگر قانون انسانکش حجاب اجباری، خون بر خون افزود. آرمیتا هم بر آبان اضافه شد، بر مهسا، نیکا، سارینا و دهها نام دیگر. خون، جاری است بر سنگفرشهای خیابان یا تخت بیمارستان. او هم در امتداد خون دکتر زهرا بنییعقوب است؛ همان پزشکی که شاید بتوان گفت اولین قربانی گشت ارشاد، در همدان در سال ۸۶ کشته شد. او مقاومت کرد و جان داد. این خط مقاومت، برای دفاع از شأن و کرامت انسان است. روزی که دیوارهای سلطهتان فروبریزد، آغازی بر صلح است.
از زهرا بنییعقوب، تا مهسا امینی تا آرمیتا گراوند، هیچ نامی فراموش نمیشود. این خط خون است، سند رسواییتان است، درس عبرت آیندگان از قرون وسطای ایران است. این سیاهی بگذرد و روزی نام آرمیتا که همان پاک، آرامشیافته و فروتن است بر خیابانهای شهر بدرخشد.
نظرات