مامان؟ چرا باباى من انقدر پيره؟
عزيزم اون باباى تو نيست باباى منه.
خوب باباى من كيه؟
اونى كه گاهى آخرهفته ها مياد برامون پول و ميوه مياره.
پس كجا زندگى ميكنه؟
روزها كار ميكنه شبا تو اتوبوس شركت واحد ميخوابه.
خاله هم تو اتوبوس ميخوابه؟
نه عزيزم.
پس چرا بعضى شبا نمياد خونه؟
كار ميكنه.
شوهرش چي؟
شوهر نداره.
پس اون آقاهه كه ترك موتور آقاجمال ميشينه كيه؟
شوهر آيندشه.
چرا به زور كيف زنونه جمع ميكنه؟
علاقه داره.
على راست ميگه باباش توى سطل زباله هاى شمالشهر كار ميكنه؟
آره.
پس چرا حقوقشو از كميته امداد ميگيره؟
نميدونم
شيشه در هال را آقاجمال شكسته؟
آره
چرا يك شيشه نو نميخريم شبا انقدر سرد نشه؟
شيشه گرونه عزيزم
خوب دايي كه شيشه ميفروشه، يكى برامون بياره
اون شيشه هايي كه دايي ات ميفروشه با اين شيشه فرق داره
چرا به آقاي همسايه ميگيم غسال؟
قصاب عزيزم، گوشت ميفروشه
بچه ها ميگن بعضى ها از گوشت غذا درست ميكنند ميخورند
نه عزيزم دروغ ميگند، گوشت خوراكى نيست