در تمام سریال های ترکی که من در این یک سال دیدم، تقریبا در اکثر قریب به اتفاقشون، حالا یا در شروع فیلم و یا در طی فیلم و یا در تیزرها حتما شعری یا گفته ای از مولانا خوانده شده و یا به طریقی بهش ارجاع شده.
حتی این هفته در یکی از سریال های روزانه شون که نسبتا سریال سطحی هم هست، به عنوان کادو بین ِدو نفر ِاول ِفیلم کتاب مثنوی مولانا رد و بدل شد و خانمه وقتی کادو رو باز کرد آنچنان ذوق کرد و تشکر کرد که دقیقا این حس به بیننده ها القا شد که چه هدیه فوق العاده و ارزشمندی. و جالب تر اینکه حالا دو تایی هر روز در بخشی از سریال میشینن و "تفأل مثنوی" میزنن. مفهومی که در واقع اصلا نداریم. تفأل به دیوان ِحافظ داریم ولی به مثنوی نه. ولی در این فیلم اون دو نفر این مفهوم رو ابداع و به ببینده القا میکنند و به ترتیب برای هم با مثنوی تفأل میزنند و متن رو میخونن و تفسیر میکنن. بسیار تیز هوشانه متن ها و شعرهای زیبایی از مثنوی و مناسب حالشون هم انتخاب شده. البته ترجمه های خوب ترکی از اشعار مولانا هم به این روند کمک میکنه.
کاملا هویداست امکان نداره همه ی کارگردان های مختلف ترکیه اینقدر عاشق مولانا باشن که همشون بخشی از فیلمشون رو با هر ژانری یه جورایی به او و شعر هاش اختصاص بدن.
کاملا مشخصه که این یک سیاست کلی ست که از مرجعی بالاتر بهشون دیکته شده.
در واقع در فیلم ها و سریال های ترکی جریانی بسیار تیزهوشانه برقراره که حاصل اون "شناساندن مولانا، مثنوی و اشعارش" به مردم ترکیه ست.
یعنی در مدت زمان کوتاهی شاید فقط چند سال، ما در ترکیه با گروه انبوهی از جمعیت روبرو خواهیم بود که تنها از طریق تماشای سریال های مختلف ترکی در هر سطح و ارزشی، مولانا را به خوبی می شناسند، با اشعار و مفاهیم شعریش آشنا هستند، تحسینش میکنند و دوستش دارند.
هرگز و هرگز در طول این یک سال من حتی یک مورد ندیدم که در این فیلم ها و سریال ها جمله ی نژادپرستانه ای یا توهین آميزی در مورد ایران یا مولانا گفته بشه. و یا مثلا کوچیکترین تلاشی برای القای این تفکر که مولانا ترک ست یا متعلق به ترکیه ست بشه. در این مورد سیاست شون سکوت مطلقه.
در مجموع سیاست کلی شون اینه : مردم ترکیه مولانا، افکار، اشعار و ارزشش رو بشناسند.
خب این یعنی چی؟
این مشخصا یعنی:
تدبیر، درایت، تیزهوشی، برنامه ریزی، هماهنگی، کار تیمی، آینده نگری و تلاش برای ارتقای سطح جامعه.
اونوقت در این طرف ماجرا ما همزمان داریم چه میکنیم؟
اگر از من بپرسن بزرگترین شانس یک فارسی زبان چیه، میگم امکان خواندن اشعار و متون ِشاعران ِفارسی زبان به زبان ِاصلی ِتحریر شده.
تقریبا هرگز ترجمه ی یک شعر، وزن و مفهوم اون شعر رو در زبان اصلی منتقل نمیکنه. این بخصوص در مورد ِاشعار مولانا بسیار بسیار عینیت داره چراکه درک ِاشعار ِمولانا حتی در زبان فارسی نیازمند ِدانش و درک و ممارست بسیارست چه برسه به زبان دیگه ای. حالا ما اشعار حافظ، سعدی، نظامی، عطار بزرگ، خیام و یک لیست طولانی از شاعران فارسی زبان رو هم داریم. ولی ما چقدر می خونیمشون؟ چقدر باهاشون آشناییم؟ چقدر دوستشون داریم؟ چقدر میفهمیمشون؟
و متاسفانه همه ی ما جواب این سوال ها رو میدونیم.
سیاست های کلی حاکمیت، صدا و سیما به عنوان مرجع اصلی اطلاع رسانی، آموزش و فیلم سازی این مملکت، و همچین بخش خصوصی آموزش و فیلم سازی چقدر در راستای شناساندن این گنج های عظیم فارسی به ما عمل و کمک میکنند؟ تقریبا هیچکدام و هیچ مقدار!
ما فقط مثلا تقریبا هممون دعوا داریم که مولانا مال ماست و ترک ها و دیگران دارن ازمون میدزدنش. یکسره اینو مثل طوطی تکرار میکنیم و معترضیم ولی یکبار از خودمون نمیپرسیم، که آیا ما خودمون واقعا میخواهیم مولانا مال ما باشه و بقیه ی شاعرانمون؟ و اگر بله، برای رسیدن به این خواسته چه کردیم؟ چه قدم مثبتی برداشتیم؟ چقدر سعی میکنیم؟
ما واقعا چکار میکنیم غیر از غرغر و اعتراض و توهین و حرف های نژادپرستانه زدن به دیگران؟
مولانا متعلق به کسی نیست. مولانا بسیار بزرگ تر از اینه که متعلق به مرزی باشه. این افتخار ما هست و همیشه خواهد بود که او به زبان فارسی شعر گفته. ولی مولانا متعلق به همه ی مردمانی ست که میخوننش، تلاش میکنن بفهمنش و دوستش دارن.
و اگر ما در این راستا تلاشی نمیکنیم، دقیقا معترض کی و چی هستیم؟ معترض ِاینکه چرا دیگران اشعارش رو میخونن و دوستش دارن؟
بذارین اونایی که ارزشش رو میدونن، دوستش داشته باشند وقتی ما متاسفانه نمیخواهیم لیاقت داشتنش رو داشته باشیم.
و میدونین کار ما یعنی چی؟ یعنی:
عدم تدبیر، عدم تفکر و تعقل، افکار نژادپرستانه ی حاصل از ناآگاهی و توهم و خودبزرگ بینی بیجا، عدم برنامه ریزی و آیندهنگری، عدم دانش و صد البته عدم ِقبول ِواقعیت و سعی در توجیه و پنهان کردن اون.
نتیجه:
ما یک دلیل دیگه به لیست ِبلند ِدلایل ِسقوط ِخودمون اضافه کرده ایم، اونم درست وقتی که ملل دیگه دارن تلاش میکنن صعود کنن.
دل ِآدم به درد میاد.
ما مشتاق و تشنه ی داشتن بزرگانمون نیستیم، ما خودمون مقصریم نه دیگران، پس اعتراضمون به کیست؟
و همونطور که مولانا خودش میگه:
آب کم جو، تشنگی آور بدست
تا بجوشد آب از بالا و پست...
#مژگان
#سریال_ترکی
#مولانا
May 20, 2021
خوب نوشتید
این هم نظر من
آنجا که مولانا به زبان فارسی شعر میگوید، ایران است.
آنجایی که امین الله حسین آهنگساز ایرانی متولد ترکمنستان قطعه مینیاتور های ایران(نه مینیاتور های ترکمنی) را میسازد ایران است.
هر جا که فرهنگ ایران باشد، ایران است.
آنجا که حاکمش بیاناتش را به عربی آغاز میکند...آنجا ایران نیست...حتی اگر در ناف تهران باشد.
چند نکته:
در دوران مولوی زبان مردم کوچه و بازار قونیه نیز زبان فارسی بوده است، پدر بزرگم در دو مورد بدان اشاره کرده و سندِ شعری فارسی ـــ تقدیمی مرشد عشاق الحق (طریقتِ دراویش که اواخرِ عثمانی که پدربزرگم به آنها پیوسته بود) ـــ در دانشگاه وین موجود است.
علاوه بر ایرانیها، تاجیکها، تُرکها، یونانیها، پَشتونها، مسلمانان آسیای مرکزی و آسیای جنوب شرقی نیز در طی هفت قرن گذشته ـــ به شدت از میراث معنوی مولوی تأثیر گرفته و اشعار او به طور گستردهای به بسیاری از زبان های جهان ترجمه شده است، اما مولوی ایرانی و زبانِ او فارسی است.
کتابِ وفاق عشق، شرح عرفان ـــ تصوف و صورت و سیرت از نگاهِ مولانا را مطالعه کنید، قرائت ایرانی ما از مولانا، با مولانای ترکها (فقط بدنبالِ تصوف، و بعضاً صوفی گری های صوری و عرفان های بدلی هستند) ـــ لزوماً یکی نیست.
ترکیه به دنبالِ سودجوئی از مولانا بوده و علاوه بر سماع عارفانه و بزم عاشقانه ـــ محافل دیگری که هیچ ربطی به عرفان و تصوف مولانا نداشته را به نام او ـــ ترتیب می دهد.
نکته فراوان است، سپاس از مژگان خانم.
تا کی از تزویر باشم خودنمای
تا کی از پندار باشم خودپرست
پردهی پندار می باید درید
توبهی تزویر می باید شکست
یا حّق.