کمی بعد از ماراتن، مصریان نیز بر حکام پارسی خود شوریدند و تا کار قیام آنان به سرانجامی خونین برسد، عمر 35 ساله حکومت داریوش کبیر نیز به اتمام رسید.

بعد از داریوش، خشایارشاه اول از گذشته پند نگرفت و اینبار لشکری بزرگ (چند صدهزار نفری) تدارک دید تا کار یونانیان بالکان را یکسره کند. اما برغم مشاورین و سپاهیان مزدور یونانی و ناویان مصری و حتی با وجود پیروزیهای اولیه در تصرف و انهدام آتن؛ یونانیان متحد در نبرد دریایی ناوگان پارسیان را شکست دادند و سپس سپاه پیاده و از مرکز جدا مانده ایران را نابود کردند.

این اولین شکست کلان ایرانیان بعد از نیم قرن کشورگشایی موفق بود و شاه و دربار را به ماتم نشانده، نیروی نظامی پارس را برباد داد و ذخایر مالی امپراطوری را خالی نمود.

باقی دوران سلسله هخامنشی به بهره کشی و انقیاد اقوام و ملل تحت نفوذشان گذشت. اما پارسیان در قبال یونان سیاست صبر و مداخله از راه دور را در پیش گرفتند و با مدد مشاورین یونانی و با بذل پول و کمک نظامی به دولتشهرهای متنازع، تلاش نمودند تا ذره ذره بر نفوذ خود در مدیترانه بیافزایند.

چندی پس از شکست پارسیان، شهرهای یونان دوباره دچار تشتت شدند و اینبار آبدیده از نبرد با ایرانیان ، آنچنان خاک و خون برادرانشان را بر باد دادند که دسته ای حتی به اتحاد شاهان پارسی پناه بردند! اوج این قضیه در کمک ناوگان پارس به دولتشهر اسپارت متجلی شد، که منجر به فتح یونان و تسلط جنگجویان دیکتاتورمآب اسپارتی بر آتن دمکرات گردید.

اسپارتها هم در عوض این مساعدت پارسی، شهرهای یونانی آسیای صغیر را دوباره به ایرانیان باز گرداندند. این اتحاد پارس و اسپارت موجب ترس و نفرت عامه آزاداندیش یونان شد که جان و مال خود را برای استقلال آن دولتشهرها داده بودند.

متن کامل کتاب "فارسی نامه" منجمله فهرست منابع در تارنمای ذیل موجود است.

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3436/ketab3436.pdf