ایلکای

پروسه مهاجرت آسان نیست،حال هر نوع مهاجرتی باشد، کاری، تحصیلی، حتی وقتی نمیدونی مسیری که شروع کردی چه پایانی داره، آیا به هدفت که همون مهاجرته میرسی یا هفت خوان رستم، خوان هاش تمومی نداره، ولی میدونی وقتی کلافه ای بین تکمیل مدارک و گیج و ویجی بین کاغذبازی های اداری و سامانه های موازی الکی که ساختن تا فقط قضیه رو واست پیچیده کنن، باید به خودت یک استراحتی بدی، ذهنت رو به یک انرژی خوب و یک دوپامین و سروتونین خالص دعوت کنی، اون میتونه یک سفر کوتاه یک روزه باشه،بخصوص که یک چیزی ته دلت میگه شاید این آخرین سفرهای داخلیت باشه،شاید آخرین دیدارهات از جاهایی باشه که دیگه شاید تا سالها نبینیشون،همین حس و همین حرف با اینکه دو تا احساس متفاوت بهت تزریق میکنه از جمله هم خوشحالی هم دلتنگی، بیشتر سوقت میده که حتمن این سفرهای کوتاه رو رقم بزنی.

حتی به شهری تو استان محل زندگیت، با اینکه سالها بود برای کارهای مختلف به گرگان میرفتم و میومدم، هرگز نشده بود که گرگان رو یک جور دیگه ببینم، همیشه برای خرید یا کارهای اداری و تفریح و خلاصه هرچیزی ک مربوط به دنیای مدرن بود،من باهاش بودم اما هیچوقت فرصت نشده بود با بافت سنتی شهر ارتباط برقرار کنم، لمسش کنم و تاریخش رو بدونم، امروز فرصت این رو داشتم که به دعوت دوستی که علاقه مند به معماری سنتی هست، همراه بشم و بشناسم و البته بدونم که از طرف مسئولین میراث فرهنگی تلاش هایی شده برای حفظ این بافت سنتی و اینکه همچنان در بطن زندگی مردم باشه و صرفا یک دکوری سنتی و عتیقه نباشه، با تبدیل اون ها به کافه و هتل و ادارات، سعی شده همچنان مردم با اون ها در ارتباط باشن تا بیشتر گذشته خودشون و محل زندگیشون رو بشناسن، این شما و این عکس ها و فیلم های این مکان های جالب.

بافت سنتی گرگان با عنوان محله نعلبندان که با بازارچه سنتی شروع میشود و در ادامه در کوچه هایی ک سنگفرش شده اند، در ادامه به خانه باقری ها میرسیم که تبدیل به کافه و هتل شده و بعد خانه شیرنگی که بخشی از اداره میراث فرهنگی شده و در ادامه خانه امیر لطیفی که به موزه مردم شناسی تبدیل شده و خانه دارویی ها که بخشی از آن همچنان مسکونی بوده و بخشی تبدیل به اداره حقوقی شهرداری شده است.

نمایش گالری در اندازه بزرگ