جادارد یادی کنم از استاد فقیدم دکتر فرامرز سمندری استاد مسلم گوش وحلق وبینی دانشگاه تبریز در سالهای دراز قبل از انقلاب ویکسال بعد از ان. مرد بزرگی که به ایران ومردمانش عشق میورزید وهمه چیزش واز جمله جانش را فدای این سرزمین نمود.ازنام باستانی خودش که فرامرز است ونام فرزند کوچکش که در عکس میبینیدش که کیومرث است بخوانید که چقدر این خاندان دل در گرو عشق به این میهن داشتند ودارند..
انچه که روش وعادت این مرد بزرگ بود از همان عوان جوانی که پزشک شد وبعد تخصص گوش وحلق وبینی گرفت وبعد در کانادا دوره های پیشرفته جراحی میکروسکوپی گوش را فرا گرفت وجزءده پزشک برتر این رشته درجهان درانزمان قرار گرفت،قسمتی از حیات روزانه اش را در خدمت محرومان وجامعه قرار داد وهمیشه مطبش از این افراد پر بود وحتی پول داروی انهارا با داروخانه حساب میکرد.حتی زمانی که این اواخر همسر کانادائی اختیار کرد وفرزند ارشدش کیومرث به مرز کودکی دانا قرار گرفت با او به عیادت بیماران وکشاورزان فقیر میرفت ومجانی انها را مداوا میکرد.این کارش برای ان بود که روش خدمت را به فرزندش نیز بیاموزد.به یاد دارم که در ماه های پر التهاب نزدیک به پیروزی انقلاب که از کانادا برگشته بودند جلودرمانگاه گوش وحلق وبینی که محوطه بزرگی ومملو از بیماران کم بضاعت بود ایشان را دیدم که از بخش گوش وحلق وبینی بیمارستان پهلوی از طریق پله ها پائین امدند ومن که انزمان دانشجوی سال هفتم وپایانی پزشکی بودم ودوره اینترنی را در ان بیمارستان میگذراندم با ایشان برخورد کردم وبعداز مصافحه با تعجب پرسیدم استاد چرا در این روزها برگشتید؟بادست به بیماران اشاره کردند وگفتند به خاطر اینها.اشک از چشمانم جاری شد ودر دلم به ایشان احسنت گفتم.این عکس را دوستی از دوستانش که همراهش بوده است در ان اوقات اواخر حیاتش از او گرفته است که به عیادت کشاورز بیماری رفته است وکیومرث را نیز به همراه برده است.باید از خواهر گرامیشان تشکر کنم که این عکس تاریخی را امروز در اختیارم قرار دادند. روانش شاد ویادش جاودان باد.
ماخذ
نظرات