damavand:

قضاوت و صدور حكم عجولانه و زودهنگام داود پيامبر برای همه ما درس‌آموز است. زندگي آدميان پر است از قضاوت‌های احساسي پيش‌داورانه، متعصبانه، صنفي، قومي و حتي مذهبي، قضاوت‌هایي كه در بسياري از موارد پر از خطا و ظلم به ديگران است. آيا واقعاً در اين حادثه فرد روحاني فرشته و فرد غير روحاني شيطان است؟ حالا قصه متروي شهرری و درگیری و نزاع فردي – كه هيچ از او نمی‌دانیم، با يك روحاني، كه بازهم از جزئيات ماجرا هيچ نمی‌دانیم. تعجب آنجاست كه هنوز كم و كيف موضوع روشن نشده است، اما سيل حمایت‌ها از روحاني مضروب طنین‌افکن شده است. پيش از آنكه دقیقاً موضوع نزاع روشن گردد. هر قضاوتي تنها پس از بررسي تمامي ابعاد ماجرا بايد انجام شود. در قران آمده است دو برادر يكي ٩٩ گوسفند و برادر ديگر يك گوسفند داشت. صاحب يك گوسفند شكايت به داوود پيامبر برد كه: برادرم كه ٩٩گوسفند دارد، تنها گوسفند من را می‌خواهد از آن خود كند. داوود به فوريت و قبل از بررسي موضوع، حكم ناعادلانه داد و برادر صاحب ٩٩گوسفند را محكوم كرد و… و چه قضاوت عجولانه و اشتباهي. قضاوتي كه مورد عتاب خدا قرار گرفت. در حادثه متروي شهرری، ظاهراً همه حمایت‌ها از روحاني و همه حکم‌ها عليه ضاربي است كه اكنون جان باخته است. صرف‌نظر از هر قضاوتي، مشاهده فيلم شليك به ضارب، تأثربرانگیز و حقیقتاً تأسف‌بار است. شليك مستقيم و از فاصله نزديك به فردي كه عصبي و پرخاشگرانه فرياد می‌زند چه توجيهي قانوني و يا امنيتي دارد؟ اصلاً فرض كنيد، جوان ضارب، صد در صد محكوم باشد، آيا متهم در شرايطي بود كه بايد این‌گونه با شليك مستقيم و منجر به مرگ مواجه شود؟ آيا دستگیر کردن متهم واقعاً ممكن نبود؟ آيا او در حال گريختن بود؟ آيا واقعاً شليك مستقيم و مرگ سزاي اين جوان بود؟ آيا عامل نيروي انتظامي تا اين حد بی‌تجربه است كه بجاي استفاده از ساير روش‌های بی‌خطرتر براي دستگيري و يا حداكثر شليك به پاي متهم، بايد با شليك مستقيم، جان انساني را (ولو مجرم) این‌گونه هدف قرار دهد؟ آيا نبايد عامل نيروي انتظامي بازداشت و محاكمه گردد؟ نمايندگان مجلس چه می‌کنند؟ قوه قضائيه كجاست؟ صداوسیما به كجا می‌رود؟ آيا مردم نبايد نگران بی‌دقتی و رفتار عجولانه و عصبي ضابطين قانون باشند؟ آيا نيروي انتظامي نبايد توضيحي قانع‌کننده به مردم ارائه و مردم را توجيه كند؟ چرا مسئولان نسبت به چنين حوادثي این‌قدر راحت عبور می‌کنند؟ و به عمق فجايع زير پوست شهر نمی‌نگرند؟ حادثه دل‌خراش متروي شهرری حادثه ساده‌ای نيست. نبايد به‌سادگی از كنار آن گذشت. بايد جرم شناسان و حقوق‌دانان و جامعه شناسان و روانشناسان پيرامون آن به تفصيل بررسي و سخن بگويند. جامعه ايران جامعه پرتنشي است. گويي انتظار اخبار خوب و دلگرم كننده هر روز كمتر و كمتر می‌شود. آيا واقعاً اخبار شادی‌بخش خشنودکننده در ايران وجود ندارد؟ آيا حاكميت يك تفكر و يك روش نادرست از فهم از دين، موجب چنين درهم ريختگي و آشفتگی‌هایی نشده است؟ آيا مردم بايد سبك زندگي دستوري و پر از اجبار و بعضاً همراه با توهين را بپذيرند و آيا مجاز به انتخاب آزادانه‌ی سبك زندگي عزتمندانه و آزاد خويش و در چهارچوب قوانين موجود و عرف اجتماعي هستند؟ جامعه ما جامعه پر تنشي شده است. رفتار پر تنش مسئولان نيز به گسترش دامنه تنش در رفتار مردم می‌افزاید. سخنان درشت و عصبي و توهین‌آمیز و تحقیرآمیز مسئولان نسبت به رقبا و مخالفان خويش، به خانه و مدرسه و جامعه نيز كشانده شده است. آن‌قدر كه از دشمن و خشونت و برخورد با مخالفان شنيده می‌شود، از مهر و محبت و گذشت صدايي نمی‌رسد. جامعه ديني ما به كجا رسيده است و به كجا می‌رود؟ نسل جواني ما، نسل دوره سلطنت و آزادی‌های باز فرهنگي و اجتماعي بود. در آن زمان از رساله‌های عمليه و روحانيت می‌شنیدیم، امر به معروف و نهي از منكر در صورت احتمال تأثیر واجب می‌شود. اخلاق خوش ديني روحانيون، در كنار روشنفكران متعهد، باعث جذب جوانان بود پيش از انقلاب اسلامي، جوانان عاشقانه و آزاد به اسلام می‌گرویدند و با افتخار به مسلماني خويش مباهات می‌کردند و اكنون گاهي با زور و تحميل و يا با توهين و برخوردهاي ناشيانه (ولو با انگيزه مثبت) از دين می‌گریزند. جامعه ايران، جامعه متكثري است. سلايق و سبک‌های مختلفي وجود دارد. تفاوت‌ها را به رسميت بشناسيم. از قضاوت‌های پيشيني در هر موضوعي اجتناب كنيم. هيچ متهمي را مجرم نپنداريم و قانون را در تنها حاكم اصلي و فصل الخطاب و داور نهايي بدانيم.

برو به آدرس