من در خیال تو چنان

آتش گرفتم در جهان

کو شعله های بی زبانم

******************

در هر کران از کهکشان

در گوشه هفت آسمان

گم کرده راه و بی نشانم

******************

باران ببارد ناگهان

از هر دو چشمم بی امان

کو زورقی؟ کو آشیانم؟

******************

کو دست گرم و مهربان

بر من بتابد هر زمان

مرهم زند تا پای جانم

******************

از چهره سردم بخوان

رحمی بکن با من بمان

بی سایبان بی خانمانم

******************

ترسم بیفتد از دهان

حرفهای نیمه جان

در زیر پای ناتوانم

******************

من با توام تا بیکران

در سایه ی رنگین کمان

تکیه بزن بر بازوانم

******************

در فصل بی برگ و خزان

تو مانده ای بی من جوان

کو لحظه های جاودانم

 

شعر: محبوبه حسینیان