مضراب تو بر تار دلم زخمه زده

دستان تو بر گردن من حلقه زده

از عشق تو آشوب شده جان و تنم

دیدار تو بر چهره من خنده زده

 

از سوز صدای تو ببارد چشمم

در حسرت آغوش تو سوزد قبلم

ابری شده سرتاسر پهنای وجود

نم نم بچکد بر سر این هُرم تنم

 

دریای دلم در تب و تاب است هنوز

آغوش تو یک لحظه ناب است هنوز

از فکر تو آرام نشد خاطر من

چشمم همه در حسرت خواب است هنوز

 

ای کاش تو هم گاه مرا یاد کنی

در خاطر خود نامم فریاد کنی

با گوشه نگاهی دل غمگین مرا

مرحم بنهی، قلب مرا شاد کنی

 

🌹یتا