فیاض لاهیجی 

یک جهان بر هم زدم کز جمله بگزیدم تو را
 
من چه می‌کردم به عالم گر نمی‌دیدم تو را
 
صبح نیلوفر که یک رویا مرا بیدار کرد
 
ناگهان حس کردم ای خورشید،بوییدم تو را 
 
شورشی در نام‌ها افتاده بود از یاد تو
 
لحظه‌ای نیلوفری در یاد نامیدم تو را
 
عشق می‌‌بارید و می‌بارید و می‌بارید عشق
 
آسمانم غرق شد در عشق،تابیدم تو را
 
چشم ها وامانده‌اند از حیرت نزدیک و دور
 
وایِ من پنداشتم یک لحظه بوییدم تو را
 
بس که سرشاری،تمامت را به من بخشیده ای
 
من تهی‌دستم،تمام خویش بخشیدم تو را
 
ناتمامِ ناتمامم،ای تمامِ ناتمام
 
تو پسندیدی مرا یا من پسندیدم تو را؟