بر اساس قصیدهٔ خانم نیلوفر شیدمهر. تمام حق و اعتبار به خانم شیدمهر.
زن دلخواه من
(از هزلیات مدرن)
پلاستیکی نباشد می خواهم جوان که زنی
تیز باشد و ببرد مرا، ولی اهل ارّه کشی نباشد
گونه اش زبر نباشد، نخ نخ هم نباشد
دلش اما نرم، احتیاج به سنگ پا هم نداشته باشد
ظریف باشد و مقبول، ولی "بتاکس و جراحی کرده" نباشد
قمر خانوم، شمسی کوره و اره عوره نباشد
شوخ باشد وشنگول، ولی پر چانه نباشد
بگشایدم به خنده، ولی باعث دهن درّه نباشد
با وقار باشد, در هالووین زن آنکاره نباشد
در تنش لباس تنگ و ترش زوری نپوشد
بساز باشد, از اقوام پهلوی نباشد
با لنگ حمام دشمن نباشد
به زیر و زبرم کار نداشته باشد
همیشه بر من سواره نباشد
پشتم را بمالد، ولی به موی پشتم کار نداشته باشد
به مشت و مال با تمام قدرت نباشد
به عشق بازی شویم بیشتر صبح ها، یا هر وقتی شد
در حین عشق ورزیدن اصول دین نگوید
بالشم باشد ولی بالش نباشم
زورگو و حراف نباشد
منتظر من نباشد که خوشحال شود
تکلیفم را مشخص کند، اهلی و وحشیام نکند
به داد و بیداد کارها رو جلو نبرد
ولخرج نباشد، پول و پلی هم نباشد
کاری به کار بشقاب غذای من نداشته باشد
ادای دختر کدخدا را در نیاورد
با آبگوشت گوسفندی خوشحال شود
شب به شب دنبال بزن و برقص نباشد
معلّم لباس پوشیدن من نباشد
حسود و اهل داد و بیداد نباشد
به فکر خر کردن من نباشد
سرد و داغ شد من را مقصر نداند
چپ و راست من را گرفتار فامیلش نکند
با فامیل من از فامیل خودش بهتر باشد
هر روز منتظر گًل و گیاه نباشد
سر ساعت حاضر باشد
صدای سگ من را در نیاورد
خوش رو و مهربان باشد
کاری هم به کار من نباشد
/
اسفند آشنا
هفت نوامبر
ممنون آقا اسفند
تازه امروز دیدم
و از خنده روده بر شدم
در جستجوی این زن موفق باشید
من که:
نمی گردم اما که یافت می نشود
که اهل بازی کردن ولی دو دره نباشد
با لبخند
نیلوفر