ژینوس صارمیان
دیشب فیلم «زن تحقیر شده»، ماجرای زندگی «بتی برادریک» رو دیدم. فیلم در مورد داستان واقعی زنیه از یک خانواده متعصب کاتولیک که معتقدند جای زن فقط در خانه و نقش او حمایت از همسر و پرورش فرزندانه. او در ۱۷ سالگی با «جان» که دانشجوی پزشکیه و سخت عاشق او شده بود آشنا میشه و چهار سال بعد ازدواج میکنند. جان بعد از اخذ مدرک پزشکی تصمیم میگیره وکالت بخونه. بتی در تمام این مدت همزمان کار و از چهار فرزندشون مراقبت میکرده، بالاخره درس جان تموم و او تبدیل به یک وکیل موفق با درآمد خیلی بالا و سرپرست کانون وکلای شهرشون میشه. در این موقع جان یک دختر ۱۹ ساله به اسم لیندا که نه میتونسته تایپ کنه و نه هیچگونه آشنایی با امور وکالت داشته رو استخدام میکنه. بتی به این کار اعتراض میکنه و از جان میخواد که اخراجش کنه. جان درخواست جدایی میکنه و از خونه میره و مشکلات از اینجا شروع میشه. بتی که حس میکرده خیلی تحقیر شده رفتارهای نامناسبی نشون میده، …. بالاخره وقتی جان و لیندا با هم ازدواج میکنن، در سال ۱۹۸۹ بتی یک شب با استفاده از کلیدی که ازدختر بزرگش گرفته بود، به خونهشون میره و هر دو رو به قتل میرسونه. بتی میگه اول قصد داشتم برم جلوی چشم اونها خودم رو بکشم ولی بعد نظرم عوض شد…. بتی در سن ۷۷ سالگی هنوز در زندانه.
فیلم از بتی چهره یک زن عصبی و نامتعادل رو ترسیم میکنه. ولی وقتی مصاحبه واقعی اپرا وینفری با بتی رو دیدم، عمق غم، خشم و حس حقارتی که این زن متحمل شده بود رو درک کردم. اینکه همسرش بعد از تغییر موقعیتش او رو «زن چاق بیسواد احمق» خطاب میکرد،….
امروز هم دیدن پستهایی مربوط به نمونههای وطنی سلبریتیها باعث شد بیشتر به فکر برم.
واقعیت اینه که ازدواج یک پیوند آسمانی نیست، بلکه قراردادیه کاملا زمینی و مادی. همونطور که در یک معامله هر یک از طرفین حق دارند اگر انتظارات و خواستههاشون برآورده نشد و یا دیل بهتری پیدا کردند، معامله رو فسخ کنند، در ازدواج هم طرفین دارای چنین حقوقی هستند. عمر قدردانی آدمها هم متاسفانه کوتاهه و خیلی زود فراموش میکنند چه فرد یا افرادی در رسیدن اونها به موقعیت خاص سهیم بودند. تنها کاری که میشه برای جلوگیری از فروپاشی روحی و روانی و افسردگی ناشی از بهم خوردن یک رابطه انجام داد، اینه که هیچوقت سعی نکنیم نقش پلکان ترقی برای طرف مقابل رو ایفا کنیم، تا اگر او خواست رابطه رو فسخ کنه، بازنده مطلق این قرارداد نباشیم.
خانم ٰٰژینوس عزیز به موضوع جالبی اشاره کردید. ایا در ایران زنها میتوانند قرارداد ازدواج را فسخ کنند؟ چه بهایی باید بدهند؟ اگر بچه داشته باشند چه ؟ مساله خیلی ساده نیست. اما مطرح کردنش بسیار مفید است.
شنیده ام که در ایران خیلی از زنان حق طلاق را در عقدنامه اضافه میکنند.
ضرب المثلی است که میگه:
Hell hath no fury like a woman scorned
جهنم هیچ خشم و غضبی مانند زنی که تحقیر شده ندارد!
جهانشاه چان درست میگویی سالها ست که زنان حق طلاق را در قباله عقد میگیرند اما در عمل اگر مرد موافقت نکند بجایی نمیرسد. در همان زمان مرد میتواند زن دوم را هم بگیرد. بدترش هم در عمل دیده شده.