گل گلاب

نمیدونم درسته یا نه ، اما انگار جامعه ایران به نقطه "همینه که هست" رسیده.

فرقی نمیکنه کجا و کی هستیم ، داخل یا خارج کشور ، مبارز یا تماشاچی ، توانمند یا ضعیف ، فرهیخته یا بی سواد ، دیندار یا بی دین و...

همه یه جورایی قبول کردیم سرنوشت و تقدیرمون همینه که هست و دیگه نمیشه کاری کرد.

اکثریت قاطع منتقدان و مخالفان وضع موجود بزرگترین حرکت و مبارزه شون این شده که هرروز میشینن پای موبایل و متن و کلیپ هایی که توی فضای مجازی هست را برا همدیگه میفرسن و گهگاه چهارتا تعریف یا فحش هم پیوستش میکنن!

اما در عالم واقع با "همینه که هست" کنار اومدن.

در ذهن و قلبشون به "همین که هست" راضی هستن و هرکسی غیر از خودشون را مقصر میدونن.

از ترس اینکه مبادا برا خودشون مشکلی پیش بیاد ، از انجام هرگونه اقدام عملی و حتی امور خیریه طفره میرن ، با اجتماعات هموطن ها زیاد قاطی نمیشن ، از ایرانی جماعت با هزار توجیه و دلیل خودساخته فاصله میگیرن ، اما توی فضای مجازی به همه انتقاد دارن که چرا اهل مبارزه نیستید و برای تغییر وضع موجود اقدامی نمیکنید و نشستید توی سایه و آفتاب را دید میزنید!

اندک گروه های به اصطلاح تابلو دار و سیاسی هم سالیان سال حرف های تکراری زدن و هنوز همون حرف های بی پشتوانه و پهلون پنبه ای را تکرار میکنن و پیش خودشون نمیگن اگر این حرف ها فایده ای داشت تا حالا تاثیر خودشو گذاشته بود.

چند دهه ادای اپوزیسیون و منتقد و اصلاح طلب و... درآوردن ، اما عاقبت همه چیز فدای حفظ جایگاه و تامین زندگی راحت و ثبات و امنیت و درآمد برا وابستگان خودشون شد.

واقعا حال خاص و منحصر به فردی داره این ملت.

قرابت با شعر و هنر ایران زمین این توان را بهش داده که برای هر شکست و کم کاری خودش یه داستانی سر هم میکنه و برای تبرئه و تخلیه وجدانش یه توجیهی جور میکنه!

این هنر توجیه گری مربوط به الان نیست ، در طول تاریخ این هنر نزد ایرانیان بوده و بس.

ایرانی جماعت ذیل هر پادشاهی ستمگر و بیگانه ای زیست میکرده و عاقبت اینجوری خودشو تسلا میداده:

ما فرهنگ این فاتحان جدید را عوض کردیم و آنها را تغییر دادیم و همچنان زنده و پویا ماندیم و...

آخه وقتی پادشاه و حاکم سرزمینت بیگانه هست ، اینکه تو فرهنگ اون فاتح و سلسله بیگانه را عوض کردی و توی دیوان با خط فارسی سیاهه نوشتی و مثلا چهارتا وزیر و وکیل ایرانی هم به دربارش چپوندی چه افتخاری داره.

اگر واقعا جُربزه و هنر داشتی اجازه نمیدادی چند قرن حاکمان بیگانه بر تو و منافع و منابع سرزمینت حکومت و سروری کنن و تو ساکت و ناظر باشی.

لپ کلام اینکه فعلا همه میگن همینه که هست و علیرغم تمام شعارهای تکراریشون ، به اون نقطه رسیدن که بکشن کنار و زندگی خودشون را بکنن.

اونی که داخل ایرانه به فقر ، رانت ، رکود ، تورم ، قطعی برق و اتلاف ثروت های مملکت راضی هست و دم نمیزنه.

اونی که خارجه به زندگی شخصی و اینکه تونسته خانواده خودشو از ایران خارج کنه و در دیار غربت براشون زندگی خوبی تامین کنه و خودش به جایگاه خوبی برسه راضی هست.

خلاصه همه با وضع موجود کنار اومدن و راضی به "همینه که هست" هستن و نهایتا با ارسال چهارتا کلیپ و متن انتقادی خودشون را تخلیه روانی میکنن و شب ها با روانی آرام سر بر بالشت میذارن.

من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته

امید رهایی نیست ، وقتی همه دیواریم...