نگاهی از درون ایران

 

احمد نیک‌جو

دور اول انتخابات ریاست جمهوری به پایان رسید، با نتیجه‌ای شگفت‌انگیز و در خور درنگ فراوان. فرض را بر این قرار می‌دهیم که آمار اعلام‌شده از سوی وزارت کشور منطبق یا نزدیک به واقعیت باشد:

۱) در انتخابات ۱۴۰۰ حدود ۴۸ درصد در انتخابات شرکت کردند که اگر میزان آراء باطله (حدود ۱۳ درصد) را از آن کم کنیم، به عدد ۳۵ درصد می‌رسیم. در ۱۴۰۳ میزان مشارکت ۳۹.۹ درصد اعلام شد، که اگر حدود ۴.۳ درصد رای باطله را از آن کم کنیم، به عددی نزدیک به ۳۵ درصد انتخابات ۱۴۰۰ می‌رسیم، با این تفاوت که در عین ثابت‌ماندن میزان مشارکت، آراء باطله (که عموماً از سوی کسانی به صندوق انداخته می‌شود که به دلایل مختلف «مجبور» به شرکت در انتخابات‌اند) از ۱۳ درصد به ۴.۳ درصد کاهش یافته، و این یعنی حتی بخشی از آنها که «مجبور» به رای‌دادن هستند هم قید شرکت در انتخابات را زده‌اند.

۲) پس از سه انتخابات بی‌رمق اخیر، از ۹۸ تا ۱۴۰۲، حکومت به اصلاح‌طلبان پیام داد کاندیداهایی را معرفی کنید تا یکی از آنان تایید شود. با چه هدفی؟ بازسازی وجهه‌ای که خصوصاً پس از ۱۴۰۱ به کلی مخدوش شده بود و حتی [بنابر برخی داده‌ها] بخشی از بدنه‌ی نیروهای نظامی را مساله‌دار کرده بود. و نیز، جمعی از نیروهای درون سیستم (از جمله برخی اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام) را به سوی پیشنهاد راهکارهایی مسالمت‌جویانه با مردم سوق داد. حکومت، حضور اصلاح‌طلبان را با کاندیدایی کم‌خطر و قابل کنترل برای هسته اصلی‌اش وارد انتخابات کرد تا وجهه آسیب‌دیده‌اش را ترمیم کند. اما در افزایش مشارکت ناکام ماند.

۳) اصلاح‌طلبان نیز ضرر بزرگی کردند. از یاد نبرده‌ایم که یکی از بزرگان‌شان در بحبوحه اعتراضات ۱۴۰۰ اظهار امیدواری می‌کرد که اعتراضات سبب شود حکومت آنان را مجدداً به ساخت قدرت راه دهد. همواره این فرض وجود داشت که اگر حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات برای حکومت موضوعیتی پیدا کند صرفاً از آن رو خواهد بود که بخش قابل توجهی از جامعه را نمایندگی می‌کنند و حضورشان در انتخابات و در قدرت، می‌تواند حد زیادی از فشار اجتماعی را تخلیه کرده و از تنش‌های حکومت-جامعه بکاهد. از این رو، رویای مشارکت ۵۰ و ۵۵ درصدی و حتی ۶۰ درصدی در سر پرورانده می‌شد و اصولاً چنین کارویژه‌ای برای آنها متصور بود. اما نتیجه‌ی دور اول انتخابات نشان داد که اصلاح‌طلبان همین کارکرد حداقلی را نیز از دست داده‌اند و اگر حکومت بخواهد برای ایجاد تعادل در رابطه پرتنش خود با جامعه، کسانی را به عنوان واسطه برگزیند، انتخابش اصلاح‌طلبان نخواهند بود، چون امتیازدادن به اصلاح‌طلبان، تغییری در موازنه تنش میان حکومت و جامعه ایجاد نخواهد کرد. نصیب اصلاح‌طلبان، چوب و پیازِ توأمان شده است. نتیجه انتخابات نشان داد که بحران نمایندگی برای اصلاح‌طلبان به حد اعلای خود رسیده است.

۴) استدلالِ ملال‌آور «انتخاب بین بد و بدتر» و تلاش برای «رقیب‌هراسی»، کارکرد خود را تا حد زیادی از دست داده و به شمشیری زنگ‌زده می‌ماند. علی‌رغم آنکه جامعه ایران سیاهی‌های ۲ سال پایان دولت روحانی و ۳ سال دولت رییسی را تجربه کرد، اما گوشی برای شنیدن نجواهای قدیمی اصلاح‌طلبان نداشت و ندارد. اگر روزی تصور بر این بود که یک «تَکرار» می‌تواند نتیجه انتخابات را تغییر دهد، امروز آن تصور نیز فرو ریخته است.

۵) علی‌رغم لطمات فراوانی که جریانات موسوم به «برانداز» در دو سال گذشته به امیدهای جامعه زدند، نتیجه انتخابات نشان می‌دهد که جامعه از پارادایم اصلاحات عبور کرده و دست‌کم، گذار از جمهوری اسلامی با ساختار فعلی، در جامعه نهادینه شده است. گفتار غالب اصلاح‌طلبان در این دو دهه (که از اصلاحات دموکراتیک توسعه‌گرا به سمت بهبودخواهی حداقلی و محافظه‌کار نزول کرده) کارکرد اقناعی و برانگیزاننده خود را از دست داده و جامعه، ولو با پرداخت قیمتی گزاف، از مقدار مشخصی از خواسته‌های حداقلی کوتاه نمی‌آید و کالای اصلاح‌طلبی محافظه‌کار خریدار ناچیزی دارد.

۶) حکومت نیز در سازمان رای خود با پدیده جدیدی روبه‌رو شده است. مطابق تجربیاتِ دو دهه اخیر، مشارکت پایین در انتخابات مساوی بوده با برد نیروهای انقلابی. حتی بسیاری از سرشناسان اصلاح‌طلبی نیز معتقد بودند که در مشارکت ۴۰ درصدی، «ارزشی‌ها» برنده خواهند بود. اما در مشارکت ۳۵ درصدی نیز نیروهای انقلابی موفق به پیروزی نشدند. افشای فسادها، مشارکت در کشتار مردم و سقوط تدریجی شعارهای حکومت می‌تواند از علل این وضعیت باشد. حتی حمایت علنی فرماندهان ارشد سپاه و طیف گسترده‌ای از روحانیت انقلابی و عمده لشگر مداحان بیت و سپاه نیز نتوانست آن سازمان رأی را منسجم نگه دارد.

۷) پیروز دور اول انتخابات، بخش بزرگی از جامعه ایرانی بود، چه آن اکثریتی که رای نداند، و چه آن اقلیتی که نه به‌سبب وفاداری به گفتمان اصلاح‌طلبی محافظه‌کار و بهبودخواهیِ حداقلی، بلکه از روی دل‌آشوبه برای فردای خود و فرزندان و عزیزان‌شان و از سر ناچاری و استیصال رای دادند، و در کنار اینها، محصوران و زندانیان سرافرازی که از مشارکت در این صحنه‌آرایی رسوا اجتناب کردند. جدای از هر آنچه که در دور دوم رقم بخورد، به تعبیر مهندس موسوی «برنده قطعی با نسبت آراء بسیار زیاد»، ما مردم ایران هستیم.