لینک منبع

همواره واژه دمکراسی و ابزارهای آن به مانند رای گیری وسیله ای برای جمهوری خواهان بوده که از احساسات مردم سواستفاده کنند .

در نمایش دمکراسی دولتمردان از مردم به عنوان عروسک خیمه شب بازی استفاده کرده و آنان را به پای صندوقهای رای می کشانند و بدین گونه به مردم القا می کنند که در سرنوشت کشورشان سهیم هستند.

مردم در کشورهای جمهوری به پای صندوق رای می روند و بسیار شادمان هستند که در سرنوشت سیاسی کشورشان به صورت مستقیم دخالت دارند، اما در هیچ جایی از این کره خاکی، حکومتهای جمهوری بر مبنای رای های ریخته شده در صندوق آرا رئیس جمهور منتخب مردم را انتخاب نمیکنند، بلکه هموراه آن شخص که باید پیروز انتخابات شود از پیش تایین شده است.

در واقع انتخابات یک نمایش بسیار زننده و سخیف می باشد.

اما حقیقت رای گیری و انتخابات چیست؟

حقیقت انتخابات در واقع فریب دادن مردم است زیرا دولتمردان با انتخابات نمایشی قصد دارند برای حکومت خودشان مشروعیت بخرند، هر حکومتی مشروعیت خویش را بر مبنایی قرار میدهد.

نظام پادشاهی مشروعیت خویش را از فرهنگ و تاریخ سرزمینش گزینش میکند.

نظام های الهی که خود را منتسب به پرودگار میدانند حکومت خویش را بر مبنای خواست خدا میداند.

نظام جمهوری از آنجایی که تاریخ ریشه داری ندارد به ناچار مردم را بازی داده و با بازی دمکراسی به گونه نشان میدهد که مشروعیت خویش را از مردم دریافت نموده است.

تجربه تاریخی نشان داده است نظام های الهی و جمهوری هر دو فریبنده میباشند و نه نظام الهی حکمی از خداوند دریافت نموده است و نه نظام های جمهوری بر مبنای خواست مردم سیاسیت های کلان کشور را پایه ریزی میکنند و در این میان مبانی نظام پادشاهی بر واقعیت موجود سازگاری بیشتری دارد، البته بحث در اینجا این نیست که بخواهیم برتریت نظام پادشاهی را بر حکومتهای الهی و جمهوری بر شماریم، اما در نظام پادشاهی دیگر به مردم دروغ گفته نمیشود و دلایل سیسیتم پادشاهی بسیار منطقی تر از حکومتهای الهی و جمهوری میباشد.

آیا رای گیری کار درستی است؟

در ارتباط با این مبحث مثال ساده ای می آورم، تا خواننده مطلب بتواند بهتر تصمیم بگیرد، فرض کنیم شما دچار یک ناراحتی قلبی شدیدی شده اید، آیا در خیابان راه می روید و از هر کسی مشاوره پزشکی می گیرید؟

یا مثال دیگر برای روشن تر شدن قضیه می آورم، فرض کنید خودروی سواری شما مشکلات فنی پیدا می کند، در آن زمان شما ماشین خود را به سوپر مارکتی می برید؟ آیا مشکل ماشین شما را یک دکتر یا مهندس ساختمان می تواند حل کند؟

پاسخ دو مثال بالا نه است، در مورد نخست شما باید به نزد یک متخصص قلب بروید و در مورد دوم شما بجای رفتن به سوپر مارکتی و یا دکتر و مهندس باید به یک مکانیکی مراجعه کنید تا مشکل فنی ماشین شما حل شود.

حال مردم کشور ما و برخی از به اصطلاح سیاسیون ما بر پایه کدام منطق انتظار دارند مسائل پیچیده کشور پهناوری به مانند ایران را با آن همه مسائل و روابط بین الملی به رای گذاشته شود؟

شوربختانه کشور ما همواره از سوی به اصطلاح روشنفکران و جمهوری خواهان اسیر می باشد، روشنفکران و سیاسیون ما از نارسیسم حادی رنج میبرند و گمان میکنند اندیشه های پوسیده خودشان از تمامی باورها برتریت دارد و از این بابت تا کنون کشور ما را به سوی عقب افتادگی سوق داده اند.

نتیجه کارشکنی روشنفکران نارسیسم کشور ما حکومتی الهی و جمهوری با همان محتوایی که در بالا اشاره کردم بوده است، یعنی مدعی است مشروعیت خویش را هم از خدا و هم از مردم دریافت میکند.

جمهوری اسلامی که حاصل دست پخت دول غربی با همکاری روشنفکران باورمند به اسلام ناب محمدی می باشد، نمونه کم نظیری از یک حکومت استثنایی و پوپولیستی میباشد.

روشنفکران ما که روزی در نقش شورشی نظام جمهوری اسلامی را به ملت ایران تحمیل نمودند، همچنان از افکار پوسیده خویش رنج می برند و نمیتوانند، مردم ما را آگاه کنند، که مقوله رای گیری امری منسوخ شده است و از نظر حقیقت سیاسی یک دروغ شرم آور بیش نیست و تنها برای نمایش دمکراسی از آن استفاده می شود.

جمهوری خواهان باورمند به اسلام حاکم بر ایران خودشان به خوبی میدانند رای گیری امری غلط است، اما برای اینکه نمایش دمکراتیک خود را به جهانیان نشان دهند، فضای تاتتر سیاسی را محیا میکنند و بلیطش را به مردم ستم دیده ایران می فروشند تا تنور نمایششان داغ داغ شود.

سخن تخصصی در مورد باطل دانستن فلسفه انتخابات و رای گیری بسیار امر پیچیده ای است و در حوصله این نوشتار نمی گنجد، اما سخن پایانی نگارنده نوشتار بر اصل رای ندادن پافشاری میکند، زیرا هیچگاه نخواهم پذیرفت که عروسک خیمه شب بازی جمهوری خواهان باشم، جمهوری خواهان چه آنان که هم اکنون در سیستم جمهوری اسلامی نقش دارند و چه آنان که در ظرف این 34 سال از حکومت بریده و به جرگه اپوزسیون پیوستند، امتحان خودشان را در سال 57 پس دادند و کارنامه آنان سیاه سیاه است،

بنابراین ما جوانان رشد یافته پس از شورش 57 در هیچ انتخاباتی در زندگانیمان شرکت نکرده و نخواهیم کرد.

نگارنده: امید دانا