نفسِ ما سیاهانِ سفید

 

آقایِ فلوید نازنین، نفس نکشیدن یعنی مُردن. این را جهان نمی‌دانست. یعنی می‌دانست اما نمی‌فهمید. حالا فهمیده. حتا دولت ایالات متحده هم فهمیده قطعِ تنفس، یعنی مرگ. چیزی که ما در اینجا خوب فهمیده و دانسته‌ایم. اینجا آمریکا نیست، مرکز سنت آدمربایی انگلیسی و بازارِ‌ کهنِ صنایع بردپروری. گویا بامِ خاورمیانه است سرزمین ما. عمقِ تاریخ و جامعه، سرزمینِ آفتابِ بیتاب و ما در کشورِ خودمان بسرمی‌بریم مثلا، ما سیاهانِ سفید.

فکرش را بکن آقای فلوید، آن نُه دقیقه خفقانِ تو، بشود نود دقیقه! یا نُه سال... ما سالهاست که نمی‌توانیم نفس بکشیم باورمی‌کنی؟ بیش از چهل سال است که ما را نفس نمی‌گذارند. حتاباران که می‌بارد باز سرب گلویِ ما را گرفته. باورت می‌شود اینجا باد گلوله می‌آورد. و ما مثلِ برگ میانِ خیابان می‌ریزیم. برگ؟ حتا درختان را نمی‌گذارند نفس کشیدن اینجا بر بامِ خاورمیانه. در منطقهٔ حفاظت شده همه چیز اطلاعاتی است. درخت چیزی نمی‌خرد به مرکزِ خرید و پاساژ ‌نیازی ندارد نظامیها تازه فهمیده‌آند. هرچند از قدیم اطلاع بود که ذغالِ چوب بازارِ بزرگی در داخل دارد. وقتی درختها تنوانند نفس بکشند مثل ما و شما می‌شوند. کاش می‌تواتنستم جناب فلوید پارکِ جنگلیِ خائیز را به یاد شما پارکِ جنگلی فلوید بنامیم دراین روزها که آتشِ عمدی فرصت تنفس را از این درختان گرفته. این بلوطهایِ کهن که بومیانِ این سرزمینند. حال بالگردهایِ آتش‌نشان هم مسلول و زمینگیر شده‌اند! ژنرال حلبی‌ها انگار فقط باید از آب و خاکِ آنسویه دفاع کنند! یا آخرِ شاهنامه کُرکُری بخوانند.

آقایِ فلوید، می‌دانی چهل سال نفس نکشیدن برایِ ما سیاهانِ سفید در این کشور...نه آقایِ فلوید نه اینجا یک کشور نیست. این سرزمینِ اشغال شده، یک غنیمتِ دینی است. از میانِ مدیران و مقامات و آخوندها، کسی مسئول چیزی نیست مگر جیبِ خودش و فامیلش، آنهم در بانکهایِ خارجی. آمارهایِ جهانی این حکومت را همیشه در پایینترین رده‌ها قرارداده. می‌نالند توطئه! تورم مداوم دوقمی حتا. می‌دانی یعنی چه؟ نه نمی‌دانی مثل اینکه نتوانی آب بنوشی و مدام تشنه باشی!

اما جرم و گناهِ ما چیست؟ آقایِ فلوید شما متهم به داشتن یک اسکناسِ جعلی بودید. گناهِ ما هویت جعلی است. «شناسنامهٔ ما را موشی بنامِ مرگ نجویده» بلکه آخوندکی بنامِ دین عوض نموده. و چنین است سرنوشتِ ما، نوشته در دورِ باطلِ ترس و طمع. دورِ باطلِ اوین و پراید، انتخابات و کهریزک، دار و یارانه، سرنوشت ما است. بعضی حتا به پالانِ خود افتخار می‌کنند زیرا که «خود انتخاب کرده‌اند» افسار بر گردن را جایِ کراوات. و آن مهار را دستِ یک ولی دادن. می‌توانی تصورکنی فلوید؟ از درهٔ بقاع یا تختِ سلیمانِ کشمیر بیایند و ترا در سرزمین خودت به بردگی بگیرند و کنیزی؟ آره فلوید جان همان هویت جعلی بعضی خودشان را ورداشته که اسبِ عربی هستند و بتاخت تا قعر باتلاقِ نیستی می‌تازند. تازه اینکه چیزی نیست بچه‌هایشان را خود در کدویِ حضرت مرگ (ع) می‌گذاشتند. آخر شهادت یا مرگِ بد، سنتی در زهدِ صوفیانه گشته اینجا.

خوش بحال شما سیاهانِ امریکا. عاقبت در زنجیریهٔ مبارزاتِ مدنی آزاد شدید. ولی ما سیاهانِ سفید اینجا؟ هنوز «سفیه و صغیر» هستیم در زنجیرِ ولایتِ مطلقهٔ فقیه که سالها ست نمی‌گذارد نفس حتا بکشیم.آره فلوید جان، آره. آره فلویدجان نفس نکشیدن راستی بد است. آدم می‌میرد کم کم...

 

 

۱۳ خرداد ۱۳۹۹

ا ماهان