در تاریخ ِ ایران شاه/سلسله ْ به دنبال ِ شورش و قیام ِ مردم، اتحاد ِ مخالفان داخلی ، یا حملهء دشمنان خارجی به زیر کشیده شده. از نظر فرسفهء تاریخ ْ و اینجور چیزا اینکه هر دفعه یک «شاه تر»ی جانشین میشده مهمتر ازاینه که روش ِ براندازی چی بوده. ممکنه نفر ِ بعدی اولش محبوب باشه ولی تا حالا که آخر شاهنومه واسه ملت ِ ایران خوش نبوده. اگه بود که توی ِ۱۵۰ سال ۵ تا شاه تبعید نمیکردیم یا نمیکشتیم. در ضمن ِ تجربهء ۱۳۵۷ کفگیر ِ «شاه-شاه تر» یا به قول جامعه شناسان سیکل ِ «استبداد-قیام-استبداد» به ته ِ دیگ خورد. درواقع به ته ِ آسمون خورد چون این دفعه شاهنشاه را از تخت ِ طاووس برداشتیم و امام خمینی را توی ماه گذاشتیم. ملاجِمون هم خورد تو سقف، اوخ... چه دردی گرفت. سی و پنج ساله که در مرخصی استعلاجی بسر میبریم.
وقتی آیت ِ الله ْ «شاه ترین ْ» میشه ظرفیت تکمیله. ای وای دَدَم وای این کلوب دیگه عضو نمیگیره. دیگه هیچ آدم ِ عاقل و حتی غیرعاقلی حاضر نیست همهء مسئولیتها را، به تنهایی و بدون ِ مشارکت ِ مردم در پروسهء دمکراتیک ، به دوش بکشه. حالادیگه تئوری قدیمی کار نمیکنه ولی تئوری جدیدی هم نداریم که باهاش یه خاکی بسرمون کنیم. به بن بست رسیدیم. حالا دیگه آنقدر اخته شدیم که میخوایم ولایت ِ فقیه ِ بینالمللی (سازمان ملل) واسمون رفراندوم بذاره و ما رو از دست نمیدونم چه کسی ْ خلاص کنه.
جمهوری اسلامی قراره توی خرداد ۱۳۹۲ همه جا صندوق بذاره . گیرم که اسمش انتخابات رئیس جمهور باشه. اگه روز ِ رأی گیری از خونمون در نیایم؛ به صندوق ِ جمهوری اسلامی رأی ِ «نه» ریختیم بدون ِ اینکه کاغذ حروم کرده باشیم. میگی نه ، پنج هفته وقت داریم که تمرین کنیم. فیس بوک هم که هست. یه روز بیرون نیایم ببینیم چند قدم عقب میشینن.
نظرات