عمومی
عضو از ۵ شهریور ۱۳۹۹
طنزپرداز ایرانی ابراهیم نبوی به زندگی خود پایان داد
ابراهیم نبوی، طنزپرداز سرشناس، شامگاه سهشنبه با خودکشی به زندگی خود پایان داد.
لیلا و زهرا نبوی، دختران این طنزپرداز ایرانی، روز چهارشنبه ۲۶ دی با انتشار بیانیهای گفتند: «پدرمان، سید ابراهیم نبوی شب گذشته در شهر سیلورسپرینگ ایالت مریلند، جان خود را گرفت».
این بیانیه در ادامه میگوید آقای نبوی در یک دههی اخیر «افسرده و دلتنگ» ایران بود و ناممکن بودن زندگی در وطنش، بار سنگینی را بر دوش او گذاشته بود؛ «او در حالی از دنیا رفت که هرگز نتوانست با اقامت اجباری خود دور از ایران کنار بیاید».
ابراهیم نبوی در دههٔ شصت با روزنامه و نشریات مختلف همکاری داشت و پس از دوم خرداد ۷۶ در روزنامههای اصلاحطلب ستون طنز داشت. نوشتههای طنز او در چند کتاب منتشر شده است.
این طنزپرداز به دلیل نوشتههای خود در ایران تحت فشار قرار گرفت و زندانی شد. ابراهیم نبوی یک بار در سال ۱۳۷۷ به دلیل فعالیتهای مطبوعاتی به اتهام «اقدام علیه امنیت کشور» به مدت یک ماه و بار دیگر به اتهام «اهانت به مسئولان حکومتی و توهین به نظام جمهوری اسلامی» در سال ۱۳۷۹ زندانی شد. او در فروردین ۱۳۸۲ از کشور خارج شد و طی دو دههٔ گذشته با وبگاههای خبری رادیو زمانه، روز آنلاین، روزنامه آنلاین، هفتهنامه گویا و صدای آمریکا همکاری داشت.
ابراهیم نبوی متولد ۲۲ آبان ۱۳۳۷ در شهر آستارا بود، اما تحصیلات ابتدایی خود را تا سال دوم در تهران دنبال کرد و سپس به دلیل شغل پدرش، تحصیلاتش را در شهرهای مختلف ایران از جمله رفسنجان، جیرفت و کرمان ادامه داد. او در سال ۱۳۵۶ در رشتهی جامعهشناسی دانشگاه شیراز پذیرفته شد ولی بعد به دانشگاه تهران انتقالی گرفت.
از آثار او میتوان به کتابهای «دشمنان جامعه سالم»، «بیستون»، «در خشت خام»، «راپرتهای یومیه و تذکرهها»، «یک فنجان چای داغ» و «آوازهای زیرزمین» اشاره کرد.
آقای نبوی در سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۷۹ سه بار پیاپی جایزه بهترین نویسنده طنز نوشتاری مطبوعات ایران در جشنواره مطبوعات را از آن خود کرد.
اگر به خودکشی فکر میکنید با یک مشاور یا شماره ۱۹۸ در ایران و ۹۸۸ در آمریکا تماس بگیرید.
دسته: تعیین نشده
جمهوری اسلامی مرده
توانا
راهپیمایی ۱۱۰ هزار نیروی مسلح بسیج و سپاه در تهران انجام شد. فرمانده سپاه تهران بزرگ، هدف این رزمایش را مقابله با تهدیدها عنوان کرده است.
کاربران در شبکههای اجتماعی به این موضوع واکنش نشان دادند.
کاربر کولکاپیس نوشت: «حکومتی که به جایی برسه که علیه مردم خودش رزمایش برگزار کنه، خیلی وقته مرده بچهها! فقط یه هل دستهجمعی میخواد دفنش کنیم. هیچ حکومتی در طول تاریخ نتونسته با سرکوب و ارعاب زنده بمونه، اینا هم مستثنی نیستن. »
دسته: تعیین نشده
حکم اعدام پخشان عزیزی، زندانی سیاسی کُرد توسط دیوان عالی کشور تایید شد
امیر رئیسیان، وکیل پخشان عزیزی، زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام، امروز چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳ در گفتوگو با شبکه شرق از تایید حکم اعدام موکل خود توسط شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور خبر داد.
به گزارش شبکه شرق، این وکیل دادگستری اعلام کرده است که «به دنبال حکم اعدام صادره در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب شهر تهران در مورد خانم پخشان عزیزی، ما تقاضای فرجامخواهی مطرح کردیم. تقاضای فرجامخواهی در شعبه ۳۹ دیوانعالی کشور مورد رسیدگی قرار گرفت و متأسفانه بدون توجه به ایرادات متعدد پرونده، فرجامخواهی رد و حکم اعدام تأیید شد».
وی در ادامه افزوده است: «به نقایص در تحقیقات بیتوجهی شده، به مدارک و مستنداتی که نشان میداد پرونده خانم عزیزی مستعد صدور حکم اعدام نیست و فعالیت ایشان در شمال سوریه در اردوگاه آوارگان شنگال و سایر اردوگاههای آوارگان جنگ داعش فعالیت مسالمتآمیزی بوده که اساسا سویه سیاسی نداشته و حول محور امدادرسانی به تهاجمات داعش بوده است، هیچ توجهی نشده است».
این وکیل دادگستری پیشتر در شبکه ایکس با انتشار چندین نامه که از سوی نهادهای مدنی فعال داخلی و بینالمللی در امور آوارگان در کردستان سوریه نوشته شده بود، از همکاری این زندانی سیاسی با آنها به عنوان نیروی امدادگر و مددکار اجتماعی خبر داده و اعلام کرده بود: «در پرونده خانم پخشان عزیزی مدارک و مستندات علیه ایشان به قدر کافی بیاعتبار بود که تنها دقت در آنها موجب رفع اتهام بغی میشد. اما متاسفانه تاکنون دقتی نشد. از این فراتر، علیرغم اینکه بیگناهی و برائت نیاز به اثبات ندارد، ما مدارک معتبری به دیوان عالی کشور ارائه کردهایم».
این زندانی سیاسی در تاریخ ۲ مرداد ۱۴۰۳ از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری به اتهامهای «بغی» و «عضویت در گروههای معارض» به اعدام و ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد.
در دادنامه صادره از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران، این زندانی سیاسی از بابت اتهام«بغی» از طریق «فعالیت و تلاش موثر با استفاده از سلاح برای پیشبرد اهداف گروههایی که در برابر حکومت اسلامی قیام مسلحانه کرده و مرکزیت آن باقی است» به اعدام و همچنین به اتهام «عضویت در جمعیتهای معارض کشور» از طریق عضویت در حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد.
همچنین ۳ تن از اعضای خانواده این زندانی سیاسی از سوی این دادگاه به اتهام «مساعدت مجرم برای فرار از محاکمه و محکومیت» هر یک به یک سال حبس تعزیری محکوم شدهاند.
صدور حکم اعدام برای این فعال زن کُرد در حالی صورت گرفته است که در اولین جلسه دادگاه قاضی ایمان افشاری بر اساس کیفرخواست، صدور حکم را بر اساس ماده ۲۸۸ قانون مجازات اسلامی اعلام کرده بود.
بر اساس ماده ۲۸۸ قانون جدید مجازات اسلامی، «هرگاه اعضای گروه باغی، قبل از درگیری و استفاده از سلاح دستگیر شوند، چنانچه سازمان و مرکزیت آن وجود داشته باشد به حبس تعزیری درجه سه و در صورتی که سازمان و مرکزیت آن از بین رفته باشد به حبس تعزیری درجه پنج محکوم میشوند».
اما در دومین جلسه دادگاه در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، قاضی ایمان افشاری اعلام کرد که ماده قانونی را از ۲۸۸ به ۲۸۷ تغییر خواهد داد و بر اساس آن حکم اعدام را صادر کرده است.
بر اساس ماده ۲۸۷ قانون جدید مجازات اسلامی، «گروهی که در برابر اساس نظام جمهوری اسلامی ایران قیام مسلحانه کند، باغی محسوب میشود و در صورت استفاده از سلاح، اعضای آن به مجازات اعدام محکوم میگردند».
این در حالی است که پخشان عزیزی در کلیه جلسات بازجویی در بازداشتگاه ۲۰۹ اوین تهران و طی جلسات دادگاه، هرگونه شرکت در عملیات مسلحانه و عضویت در حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) را رد کرده است.
دسته: تعیین نشده
فشار بر رضا ولیزاده برای اعترافات تلویزیونی
منابع مطلع به رادیو فردا اطلاع دادهاند که رضا ولیزاده، روزنامهنگار ایرانی-آمریکایی و خبرنگار پیشین رادیوفردا که به ۱۰ سال حبس محکوم شده است، از سوی قوه قضائیه برای انجام اعترافات تلویزیونی تحت فشار قرار گرفته است.
مقامات جمهوری اسلامی از اعترافات تلویزیونی مخالفان و منتقدان خود که تحت فشار گرفته میشود، برای بیاعتبار کردن آنها استفاده میکنند.
براساس اخبار رسیده به رادیو فردا، در هفته گذشته، رضا ولیزاده توسط مقامات زندان به دفتر ریاست قوه قضائیه اعزام شده تا در برابر دوربینهای تلویزیونی به پرسشهایی در مورد دوران فعالیتش در رادیو فردا پاسخ دهد.
بهگفته این منابع آگاه، رضا ولیزاده در این محل با یکی از خبرنگاران برنامه ۲۰:۳۰ تلویزیون جمهوری اسلامی روبهرو شده اما حاضر به همکاری و پاسخگویی به پرسشها نشده است.
بنا بر اخبار رسیده به رادیو فردا رضا ولیزاده که پس از استعفا از رادیوفردا تصمیم گرفت بعد از حدود ۱۵ سال به ایران بازگردد، اکنون به بند هشت زندان اوین انتقال داده شده است.
رضا ولیزاده که پس از ۱۰ سال فعالیت در رادیوفردا، در نوامبر ۲۰۲۲ از این رسانه استعفا کرده بود، پس از مدتی اقامت در خارج از کشور، ۱۶ اسفند ۱۴۰۲ خورشیدی برای دیدار با خانوادهاش به ایران بازگشت.
حکم بازداشت او ۲۵ شهریور سال جاری توسط شعبه اول بازپرسی دادسرای ناحیه ۳۳ صادر و اول مهر بازداشت شد. او به مدت ۱۱ روز در شرایطی که پابند و چشمبند داشت، در بازداشت سپاه بود. ولیزاده از ۱۱ مهر ماه به انفرادی در زندان اوین منتقل شده و تا ۲۴ مهر ماه که به بند ۲۰۹ زندان اوین انتقال یافت، تحت بازجویی قرار داشت.
دادگاه انقلاب تهران، این روزنامهنگار ایرانی-آمریکایی را به ۱۰ سال حبس تعزیزی محکوم کرده است.
در حکمی که دادگاه انقلاب برای او صادر و رادیوفردا آن را رؤیت کرده است، این روزنامهنگار، علاوه بر این، به منع اقامت در استان تهران و استانهای همجوار آن، منع خروج از کشور، منع عضویت در احزاب و گروههای سیاسی و اجتماعی به مدت دو سال نیز محکوم شده است.
قاضی ایمان افشاری و شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران، این حکم را برای این روزنامهنگار به اتهام «همکاری با دولت متخاصم آمریکا» صادر کرده است.
وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا صدور حکم ۱۰ سال حبس برای رضا ولیزاده را به شدت محکوم کرده است.
استیون کَپِس، رئیس و مدیرعامل رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی در واکنش به صدور حکم رضا ولیزاده این حکم را «ناعادلانه» خواند و خواستار آزادی هرچه سریعتر این خبرنگار پیشین رادیو فردا شد.
دسته: تعیین نشده
سکه قاچاق شده ی «آذرمیدخت» یکی از پادشاهان زن ایرانی در حراجی نیویورک
یک سال پس از انتشار خبر قاچاق بخشی از گنجهای باستانی شهر بیضا در استان فارس، اکنون خبر از حراج این گنجینه در یک حراجی خصوصی در آمریکا منتشر شده است
در توضیحات این حراجی که در ۱۴ ژانویه می باشد سکه ها متعلق به دوران هخامنشی و ساسانی می باشد
یکی از این سکهها به نام «آذرمیدخت» دختر خسرو پرویز و دومین زنی ست که در ایران به سلطنت رسید.
زاهدی رئیس اداره اموال فرهنگی و تاریخی موزه ها اصالت این سکه ها را تایید کرده و حالا می خواهند جلوی این حراجی را گرفته و آنها را به ایران بازگردانند. البته بی آن که توضیح دهند چگونه اشیایی که متعلق به محوطه ای باستانی ست حفاری شده و چگونه زیر چشم هزاران ماموری که یک آفتابه دزد بدبخت را می گیرند و دستش را قطع می کنند این نوع دزدی های اموال ملی میسر است. آیا جز این است که خودشان حفاری می کنند، خودشان قاچاق می کنند و خودشان معترض می شوند و پس می گیرند؟!
دسته: تعیین نشده
رضا خندان در زندان اوین دست به اعتصاب زد
خبرگزاری هرانا – رضا خندان، همسر نسرین ستوده که دوران محکومیت خود را در زندان اوین سپری میکند، روز جاری به دلیل شرایط نامناسب نگهداریاش در زندان، دست به اعتصاب غذا زد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، رضا خندان در زندان اوین دست به اعتصاب زد.
مهراوه خندان دختر آقای خندان با انتشار مطلبی عنوان کرد که عصر روز گذشته پدرم از بخش قرنطینه به بند عمومی زندان منتقل شده است. با این حال، او در حسینیه که بخشی از فضای عمومی است و شرایط مناسبی حتی برای خوابیدن ندارد، نگهداری میشود. به گفته خانم خندان، روز جاری، پدرش به دلیل این شرایط نامناسب، دست به اعتصاب غذا زده است.
آقای خندان روز شنبه ۲۴ آذر بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. همزمان، نسرین ستوده همسر آقای خندان اعلام کرد که وی برای تحمل دوران محکومیت خود بازداشت شده است.
رضا خندان در بهمنماه ۱۳۹۷ توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران در خصوص اتهام “اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور” به پنج سال حبس و به اتهام “فعالیت تبلیغی علیه نظام” به یک سال حبس محکوم شده بود.
گفتنی است، انجمن قلم آمریکا بازداشت رضا خندان را محکوم کرد و خواهان آزادی فوری وی شده است.
دسته: تعیین نشده
یک صندلی از آنِ خود، سرگذشت گلی ترقی
«تابستان بدی بود». این جمله، شروع داستانی است از گلی ترقی با عنوان «خانهای در آسمان» که در مجموعه داستان خاطرات پراکنده منتشر شده است. اخیراً این جمله و این داستان برای دوستداران و علاقهمندان آثار گلی ترقی معنای واقعیتری یافته است، با انتشار این خبر که این نویسندهی توانا و سرشناس ایرانی را به یک آسایشگاه سالمندان در حومهی پاریس بردهاند.
داستان «خانهای در آسمان»، شرح سرنوشت مهینبانو، زن هفتاد و خردهای سالهای است که در خانهی اجدادیِ بزرگش در خیابان پهلوی تهران، با پسر، عروس و دو نوهاش زندگی میکند. زندگی برای مهینبانو شیرین است، خانه بزرگ و روشن و نورانی است. قالی چند متریِ تبریز، یادگار اجدادی، در سرسرا پهن است. چراغهای پایهبلند روسی روی میزها روشناند و کاسههای گل سرخ در آشپزخانه سر جای خود نشستهاند. تا اینکه تابستانِ بد از راه میرسد. تابستانی که جنگ ایران و عراق شروع میشود. داغ است، بیآبی و بیبرقی است. ترس و تاریکی است. جنگ «مسعود»، پسر خانواده، را آشفته و گیج و کلافه کرده. ترس از ویرانی و مرگ در سرش به خونِ داغ تبدیل شده و آمده تا جلوی چشمانش. بدون فکر و مشورت شروع کرده به فروختن تمام اسباب و اثاثیهای که مادرش یک عمر از کودکی تا سالمندی با آنها خاطره ساخته است. خانهی بزرگ فامیلی را هم مفت فروخته، چون به یاد نمیآورد که گرچه مادرش خانه را به نامِ او کرده اما قرار بر این بوده که تا مهینبانو زنده است، خانه را نفروشد.
راوی داستان، بر استیصال مسعود تأکید میکند، اما از سوی دیگر بارها اشاره میکند که پسر مهینبانو، مادرش را فراموش کرده و حتی بقچههای ترمه و آینهی سفرهی عقد مادرش را هم فروخته و وقتی به فکر چاره افتاده که دیگر مادرش جایی در این جهان نداشته است. اول تصمیم میگیرد که برای مادرش و خدمتکاری که از کودکی با او بوده، آپارتمان کوچکی اجاره کند. اما نوهی خدمتکار، «ننه»، در جنگ کشته میشود، پسرش را به تیمارستان میبرند و ننه برای همیشه به ده زادگاهش بازمیگردد.
هرچند داستان «خانهای در آسمان» به طور مستقیم به دوران جنگ ایران و عراق نمیپردازد اما در جای جای آن میتوان تأثیر ویرانگر جنگ را حس کرد. جایی که مهینبانو بهطور موقت مهمان خانهی خواهرش میشود تا مسعود در پاریس جا و مکانی پیدا کند و مادرش را ببرد. اما جنگ تا خانهی خواهر هم آمده و شوهر خواهرش، دکتر یونس خان، بر اثر بمبارانها و موشکبارانها، مالیخولیایی شده. آنقدر شدید که زندگی را برای مهینبانو مثل زهر مار کرده است. شوهر خواهرِ متوهم فکر میکند که مهینبانو وسایلش را میدزدد. بهطوری که بارها وسایل شخصی و حتی تختخواب مهینبانو را میگردد. از زمان فروش خانهی اجدادی، انگار مهینبانو دیگر حریم شخصی ندارد و هر کسی به خودش اجازه میدهد که به حریم او تجاوز کند و تازه این اول ماجرا است.
ویرجینیا وولف در کتاب معروفش اتاقی از آن خود[1] به فضای شخصیِ ضروریای اشاره میکند و از آن با عنوان «اتاقی از آن خود» یاد میکند. به این معنی که هر زنی باید اتاقی از آن خود داشته باشد، نوعی حریم شخصی که کسی نتواند به آن وارد شود و استقلالش را سلب کند. در داستان «خانهای در آسمان»، راوی بارها به صندلیای از آنِ خود اشاره میکند، صندلیای که تنها در هواپیما مال اوست، به نام اوست و کس دیگری نمیتواند آن را از وی بگیرد.
در پاریس هم مهینبانو جای خودش را ندارد. آپارتمان پسرش دوخوابه است. یک اتاق خواب برای بچهها و یکی برای زن و شوهر. مهینبانو اول در اتاق بچهها میخوابد، بعد در اتاق نشیمن و بعد کارش میکشد به راهرو و آشپزخانه و حتی وان حمام. دخترش منیژه که در لندن زندگی میکند و در آنجا او را مگی صدا میزنند، از مادرش میخواهد که پیش آنها برود. آنجا هم وضع همین است. آپارتمان کوچک و یکخوابه است و مهینبانو باید در اتاق نشیمن با یک سگ بزرگ بخوابد. وقتی هم که مهمان دارند، باید برود به اتاق دختر و دامادش و آنقدر بیخوابی بکشد تا مهمانی تمام شود و بتواند در اتاق نشیمن بخوابد. تازه در فصل تابستان که دختر و داماد به سفر میروند، خانه را اجاره میدهند تا کمکخرجشان شود.
بسیاری از داستانهای گلی ترقی برگرفته از زندگیِ شخصیِ او هستند، داستانهایی از کودکی و نوجوانیاش در محلهی محمودیه در خیابان پهلوی سابق. خاطرات مدرسهاش، رفتن به کلاس رقص و دوچرخهسواری کردن. عشقها و ناکامیها، سفرها و مهمانیها و سبک زندگیِ تا حدودی اشرافیِ دختر لطفالله ترقی، مدیر مجلهی «ترقی»
بله «تابستان بدی بود» و این نحسی ادامه دارد. دوباره تابستان شده و مهینبانو جایی برای ماندن ندارد. مجبور است که در انباریِ پشت لباسشویی فیروزه خانم، دوست مگی، بماند. اتاقی نمور و تاریک که حتی یک پنجره به بیرون ندارد. او که «یک عمر در خانهای وسیع با اتاقهای آفتابگیر و منظرهی آسمان و آفتاب داغ و باغ و باغچه زندگی کرده بود.»[2] او که به بوی عطر پیچ امینالدولهی پای پنجرهی اتاقش در خانهی خیابان پهلوی و دیدن درخت بلند تبریزی عادت داشت، باید تمام تابستان را در انباری تنگ و تاریک و نمور سر کند. جایی که شلوغیِ خیابان امان را میبرد و عبور مترو از زیر زمین، زمین و زمان را میلرزاند >>>
دسته: تعیین نشده
کشتهشدن عباس نیلفروشان، معاون سپاه و از سرکوبگران اعتراضات ایران
شماری از رسانهها و مقامات ایران، روز شنبه ۷ مهر ۱۴۰۳ گزارش کردند عباس نیلفروشان، معاون عملیات سپاه پاسداران نیز در جریان حملات اسرائیل به بیروت کشته شده است.
کانال تلگرامی صابرین نیوز، نزدیک به سپاه پاسداران در اینباره نوشت: «سردار رشید اسلام عباس نیلفروشان در حمله» اسرائیل به ضاحیه بیروت کشته شد.
یک مقام قضایی ارشد قضایی جمهوری اسلامی هم کشته شدن سرتیپ عباس نیلفروشان را در حمله اسرائیل به ضاحیه بیروت تایید کرده است.
احمدرضا پورخاقان، معاون قوه قضاییه و رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح گفته نیلفروشان «مهمان مردم لبنان بوده که در حمله اسراییل به لبنان» کشته شد.
ایالات متحده عباس نیلفروشان را در سال ۱۴۰۱ و در پی اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» به دلیل نقشی که او به شکل مستقیم در سرکوب معترضان آن سال و پیش از آن داشت، تحریم کرده بود.
عباس نیلفروشان سابقه حضور در مسئولیتهای مختلف در لشکرهای ۱۴ امام حسین و ۸ زرهی نجف اشرف ، معاونت عملیات نیروی زمینی سپاه، فرماندهی دافوس سپاه را در کارنامه خود داشت.
نیلفروشان بعد از کشته شدن محمدرضا زاهدی در ۱۳ فروردین امسال بر اثر حمله منسوب به اسرائیل به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق، جانشین او در سمت فرماندهی نیروی قدس در حوزه سوریه و لبنان شده بود.
دسته: تعیین نشده
کارگران را در معدن طبس کشتند
واگن واگن جسد بیرون آورده میشود. کارگران را در معدن طبس کشتهاند.
۵۲ کارگر زیر آوار سودِ سرمایه سوخته و له و تکه تکه شدهاند.
این یک حادثه نیست. چیزی به نام «حادثهی کاری» وجود ندارد. سرمایهداران از «ایمنی محیط کار» و «ایمنی کارگران» به خاطر «هزینهی تولید» میپرهیزند و از دل کارخانهها و معادن و ساختمانها جسد پُشت جسد بیرون میآید تا «سود» آنها همیشه تضمین شده باشد.
گاه میشود که حتی جسد هم بیرون نمیآید. امروز کسی از کارگر مدفون شدهی معدن شازند خبر نمیگیرد. جسدش متلاشی شده، بو گرفته و حتی بخت سوگواری شدن را پیدا نکرد.
تمامی پرسشها و مباحث فنی مربوط به اینکه «گاز-سنجی» در این معدن انجام نشده و ... برای آنکه دست آخر «سهلانگاری» و یا در بهترین صورتبندی «فساد» را نتیجه بگیرند، جملگی برای پنهان کردن این است که جنایاتی از این دست ذاتی منطق سرمایهداری است.
آمارها به ما میفهماند که ماجرا چیزی بیش از «خطا»، «سهلانگاری» و «فساد» است:
-سالانه حدود ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر در جهان در اثر حوادث ناشی از کار فوت میکنند و در ایران سالانه از حدود ۱۰ هزار مورد حوادث ناشی از کار ۸۰۰ مورد به فوت منجر میشود.
-در سال ۱۴۰۲ حدود ۲۱۱۵ کارگر در حین کار جان باختند و ۲۷ هزار کارگر مصدوم شدند.
- از اردیبهشت پارسال تا اردیبهشت امسال دستکم ۱۶۸۰ کارگر حین کار جانشان را از دست دادهاند.
- تنها در پاییز ۱۴۰۲ حدود ۵۴۸ کارگر جانشان را به خاطر کار از دست دادهاند.
واقعا این چه جهان و جامعهی کثافتی است که در آن زندگی میکنیم؟ این چطور زندگیای ست که به آن خو گرفتهایم؟
حالا «طبس» و «شازند» بخت خبری شدن پیدا کردند. آن یک نفر کارگری که در فلان معدن میمیرد و آن بهمان کارگری که در چاه مدفون میشود و آن دیگری که از ساختمان میافتد و متلاشی میشود، چه؟ سهمش از این جهان شاید یک خط خبر باشد و بس.
اخبار را میخوانیم، خشمگین میشویم، کپشن و توئيت مینویسیم، حتی سرود میسازیم و شعر میسراییم، اما بار دیگر سر در لاک به زندگی روزمرهی تحت این منطق ادامه میدهیم تا «خبر بعدی»، «کشتهی بعدی»، «کارگر بعدی» و ... >>>
دسته: تعیین نشده
قتل یک زن جوان در اندیمشک توسط خواستگارش
بار دیگر نظام مردسالار و قوانین ضد زن جمهوری اسلامی قربانی دیگری گرفت. روناک توسلیپوری، زن ۲۸ سالهای از اندیمشک، به دست فردی که به درخواست ازدواج او جواب رد داده بود، به شکلی بیرحمانه و در ملاء عام به قتل رسید و روز دوشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۳ به خاک سپرده شد. این جنایت نشاندهنده ریشههای عمیق زنستیزی در حاکمیتی است که نه تنها مردان را برای خشونت علیه زنان تربیت میکند، بلکه با قوانین و سیاستهای خود از آنان حمایت میکند.
قتل روناک و هزاران قتل ناموسی دیگر، تجسم واقعی نظامی است که حقوق و حق انتخاب و ارزشهای انسانی زنان را انکار و مردان را برای اعمال مالکیت، سلطه و خشونت تقویت میکند. این شرایط نهتنها محصول آموزش و پرورش و تربیت مردسالارانه است، بلکه به واسطه حمایت قانونی و دولتی و سیستم قضاییای که زنان را محکوم و مردان را محق میداند، تداوم مییابد.
اما این ظلم و خشونتها تنها سبب خشم بیشتر زنان شده است. انقلاب زن، زندگی، آزادی موجی از بیداری و مقاومت و و عصیان و شورش را در میان زنانی که خواهان برابری هستند، ایجاد کرده است که برای تحقق آن باید این انقلاب به پیروزی برسد. هر روز که میگذرد، این انقلاب عمیقتر و گستردهتر میشود، و خواستههای ما روشنتر: پایان دادن به زنستیزی زن کُشی و پیروزی بر نظام مذهبی و سنتی و مردسالار.
انقلاب زنانه بر ضرورت اعتراض جمعی به این قتل هولناک و تمامی قتل های ناموسی تاکید دارد. ما بهعنوان زنان، مردان و همه انسانهایی که به آزادی و برابری و عدالت باور داریم، موظفیم به مبارزه ادامه دهیم. منشور مطالبات پیشرو زنان ایران یکی از اسناد اصلی این مبارزه است که خواستههای پیشرو، رادیکال، سکولار و مدرن ما را نمایندگی میکند و زن را در قالب هویت انسانی، آزاد و برابر با حق انتخاب تعریف میکند. ما برای این ارزشها نه تنها اعتراض میکنیم، بلکه برای پیروزی انقلاب زن، زندگی، آزادی مصمم هستیم، چراکه این، راه رهایی زنان ایران از چنگال مردسالاری و هرگونه تبعیض و نابرابری است.
تشکل انقلاب زنانه
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دسته: تعیین نشده