چنین گفت
تازه ترین چنین گفت های Jahanshah
من ده ساله که میخوام یه کاری رو بکنم اما هربار به دلایلی کاملا خارج از کنترل من، مجبورم به تعویق بندازمش. تهش فقط میتونم با قوهی شناختیم به اون چیزی که ته ذهنم وول میخوره، و تقلای تزریق امید میکنه، بگم «از رنجی خستهام که از آن من نیست». از این خونه هم باید برم. «باید» برم.
Jahanshah | ۵۰ دقیقه قبل
۰ ۱۷
اکنون که جنگ تمام شده، و یا وقفهای در آن افتاده، نیروهای به اصطلاح سیاسی و مدنی مخالف یا منتقد جمهوری اسلامی که با نقاب انساندوستی یا ملیگرایی عملا به تطهیر حکومت مبادرت کردند، تاسفی از بابت تداوم سیاستهای ایرانویرانکن و جنگافروزانهی رژیم ابراز نمیکنند. اینان که نگران کشته شدن یک انسان _حتی نظامی_ بودند، اکنون نگران فوج فوج شهروندانی که با اتهامات واهی همچون «جاسوسی برای اسرائیل» بازداشت میشوند نیستند.
Jahanshah | ۸ روز قبل
۰ ۱۰۷
چهکاری از دست ما برمیآید؟ ما ـــ شهروندان ـــ وحشتزدهایم. هر پاسخی باید این را پیشفرض بگیرد که عاطفه/تأثّر غالب ما، وحشت است. نه امید، نه کنجکاوی، نه صبر. ما وحشتزدهایم و موضوع وحشت ما، خود را در همهچیز ضرب کرده است. همهچیز مضربی از وحشت است: آسمان، زمین، دیگری، دولت، خدا، مرگ، دوست، نشانیها، عشق، اقتصاد، همسایه، آینده، و تمام چیزهای دیگری که قابل تصورند. پرسشِ «چهکاری از دست ما برمیآید» درواقع سایهی پرسش دیگری است: «با این وحشت سرتاسری باید چهکار کنیم؟»
Jahanshah | ۱۴ روز قبل
۰ ۱۲۲
نظرات