لیبرال دموکراسی:
هابز برخلاف بسیاری از فلاسفه انسان را یک موجود اجتماعی نمیشمارد و آن را خلاف حالت طبیعی زندگی انسان میداند. منظور از حالت طبیعی دورانی از زندگی بدوی بشر است که در آن افراد باهم متحد نیستند و گروههای انسانی هنوز تشکیل نشدهاند، زمانی که انسان مفاهیم عدالت و زندگی مشترک را نساخته است. در آن زمان هر فردی خوبی و خوشبختی را برای خود میخواهد و میل به تسلط بر دیگران را دارد. در آن زمان اعمال بیشتر برخلاف منفعت و زندگی یکدیگر بوده است. رقابت همان تجاوز و خشونت میشود و همه علیه هم میگردند. در این صورت مهمترین غریزهی هر انسان که حفظ نفس و نیاز به امنیت فردی است از بین میرود؛ و به قول هابز زندگی «نکبتبار و حیوانی و کوتاه» میشود. انسان برای تأمین امنیت خود و فرار از بدیهای زندگی فردی مجبور به زندگی اجتماعی روی آورده است و در این راه قویترین امیال خود را وانهاده و تن به پیمانها زندگی اجتماعی داده است؛ اما به علت تمایلات غیراجتماعی افراد نمیتوان انتظار داشت که خودشان حقوق یکدیگر را رعایت کنند و امنیت را برقرار سازند پس باید هیئت حاکمیهای با قدرت مطلق را بسازند تا قوانین را با زور و قدرت اعمال کند و به جنگ پایان بخشد.
برو به آدرس
نظرات