persspersia.com:

وقتی فهمیدم که وزیر اطلاعت حاج حسن کلید ساز گفته هر کس در جریان فتنه نقشی نداشته میتونه به کشور برگرده کلی ذوق کردم، پریدم سفارت و پاسپورتم رو گرفتم و آماده بازگشت به ایران شدم.
همین ٤ سال پیش بود که مجبور شدم ایران رو ترک کنم.
یک روز که داشتم از سرکار برمیگشتم خونه، دیدم تو خیابون مردم دارن تظاهرات میکنن. آقا ما هم فضولیمون گل کرد! رفتیم ببینیم چه خبره. داشتم جمیعت رو تماشا میکردم که دیدم یک نفر داره با موبایلش فیلم برداری میکنه تا رسید به ما من هم جو گیر شدم و دستامو آوردم بالا و علامت وی رو نشون دادم! چند روز بعد هم توی یوتوب فیلم پخش شد. خلاصه این شد که از ترسم ایران و ترک کردم! 
قبل از پرواز زنگ زدم ایران و خبر آمدنم رو دادم و سفارش کردم که با پرچم بیان استقبالم!
گفتم روی پرچم بنویسن صل علی محمد یاور رهبر آمد! 
وقتی که هواپیما توی فرودگاه امام به زمین نشست چه ذوقی کردم! با اعتماد به نفس بالا رفتم. جلو خیلی عجله داشتم آخه کلی اون بیرون منتظرم بودن! پاسپورتم و گذاشتم روی میز, مامور کنترل یک جوری به پاسپورت نگاه کرد که دلم شور افتاد، بعد گوشی رو ورداشت و شروع کرد به صحبت کردن.
تازه فهمیدم که وزیر اطلاعات خالی بسته!درست مثل حضرت امام که ٣٥ سال پیش گفت آب و برق رو مجانی میکنه!
چند لحظه بعد یک برادر سپاهی امد که امیدوارم تو خواب هیچ کس نیاد دستم و گرفت و کشون کشون برد تو اتاق برای بازجوئی: 
تو فتنه ٨٨ چیکار میکردی؟ گفتم توی یه ساندویچی کار میکردم. داد زد: نه احمق! تو تظاهرات چیکار میکردی؟ چرا دستتو به شکل وی به دوربین نشون دادی؟ منافق! از کی پول گرفته بودی؟!
گفتم اشتباه شده من جو گیر شدم تازه من یک بار این کارو کردم آقای احمدی نژاد که هر وقت دوربین میبینه این کارو میکنه! 
داد زد: تو خارج چیکار میکردی؟ گفتم تو یه رستوران کار میکردم. گفت: حتما گوشتاتون هم زبحه اسلامی نبود! گفتم بله!داد زد: خاک تو سرت بکنن!
بعد ادامه داد: با چه سرویسهائی همکاری داشتی؟ گفتم من به همه مشتریها سرویس میدادم! داد زد خودتو به اون راه نزن منظورم سرویسهای جاسوسیه!
بعد یک کاغذ گذاشت جلوم! اعتراف نامه بود. من باید اعتراف میکردم سال ٨٨ از موساد و سیا …. پول گرفتم و بعد از فرارم به خارج از کشور بر علیه نظام مقدس اسلامی تبلیغ کردم و حالا هم برگشتم به ایران برای جاسوسی!
گفت امضا کن گفتم امضا نمیکنم من بدون وکیل حرفی نمیزنم. خندید و گفت اینجا اروپا نیست ایرانه! وقتی فرستادمت کهریزک به همه چی اعتراف میکنی!
تا اسم کهریزک رو شنیدم انگار دنیا رو کوبیدن تو سرم با خودم گفتم مگه کهریزک بسته نشده؟
تو همین فکرا بودم که یک دفعه با صدای زنگ ساعت موبایلم از خواب بیدار شدم!
تا حالا از اینکه صبح زود از خواب بیدار میشم اینقدر خوشحال نشده بودم! مهدی محمدی

برو به آدرس