آذر ماجدی

هیاهو و هیجانی که انتخاب زوهران ممدانی بعنوان شهردار نیویورک برانگیخته قابل درک است. در شرایطی که آمریکا دارد شبیه کشورهای تحت دیکتاتوری می شود؛ رئیس جمهور عملا تمام اختیارات را بدست گرفته، نیروی امنیتی نقابدار افراد را بدون هیچ دلیل قانونی بازداشت و مهاجرین، رنگین پوستان و مسلمانان را به اسارت می گیرد و بعضا به اسارتگاه های السالوادور گسیل می دارد، انتخاب یک مرد مسلمان رنگین پوست که نسل کشی اسرائیل را محکوم می کند و از دموکراسی و بهبود شرایط فقرا صحبت می کند قدمی مهم به پیش بنظر می رسد. این نشان تحمیل یک عقب نشینی به قدرت فاشیستی حاکم است که با تمام قوا به تمام مظاهر دموکراسی و کلیه حقوق شهروندی تعرض کرده است. رسانه های دست راستی او را سوسیالیست خوانده اند، گذشته از هیاهوهای تبلیغاتی رسانه ها برای فضا سازی، این واکنش نشانۀ یک عقب نشینی است. جنبش چپ به هیجان آمده است و بنظر می رسد که در سوسیالیست خواندن ممدانی با راست همخوانی دارد.

ممدانی ربطی به سوسیالیسم ندارد. علیرغم فضا سازی راست و چپ برای روایت خود، پیامی که به گوش می رسد زنده و پویا بودن سوسیالیسم در قلب جامعه است. تمام فریادهای سوسیالیسم مرد دود شد و هوا رفت. سوسیالیسم زنده است. امید به سوسیالیسم نیز پویاست. و این پیام را باید جدی گرفت.

انتخابات در کشورهای دموکراسی، بویژه آمریکا به فاکتورهای مختلفی، از همه مهمتر پول و ارتباط با "از ما بهتران" بستگی دارد. ممدانی از حمایت دو میلیاردر برخوردار است و ضمنا آلکس سوروس به سازمان هایی که به ممدانی مربوط اند کمک مالی می کند. ممدانی در حزب دموکرات از حمایت اوباما، برنی سندرز، ای اوسی برخوردار است. همین فاکت ها کافیست که سوسیالیست بودن ممدانی را بدون تحقیق بیشتر بایگانی کنیم. اگر ممدانی برای ما ناشناخته بوده اوباما و برنی سندرز را بخوبی می شناسیم. نقش هر دو برای ما روشن است. ای او سی را نیز می شناسیم. اوباما احتیاج به توضیح ندارد. برنی سندرز و ای او سی و امثالهم نقش شان کشاندن چپ جامعه پشت حزب دموکرات است. در دو انتخابات گذشته نقش ابزاری آنها را مشاهده کردیم. ممدانی لیبرال چپ است.

یک دلیل پیروزی او علاوه بر حمایت های بالا فضای بسیار تعرضی و رادیکال جامعه آمریکا علیه ترامپ و سیاست های سرکوبگرانۀ اوست. فضای جامعه بشدت رادیکال شده است. گفته می شود که اکثریت جوانان در آمریکا مخالف اسرائیل هستند. این روندی است که طی دو سال اخیر رخ داده است. نیوریورک بزرگترین جمعیت یهودی را دارد. بخش وسیعی از یهودیان نیویورک مخالف اسرائیل هستند و تظاهرات های وسیعی طی دو سال اخیر در محکومیت اسرائیل و دفاع از فلسطین سازمان داده اند. اینها فاکتورهای دیگری است که انتخاب ممدانی را تسهیل کرده است.

روشن است که انتخاب یک لیبرال چپ که اعلام کرده برخی اصلاحات را پیاده خواهد کرد (البته هیچ تضمینی برای آن وجود ندارد) بهتر از انتخاب یک فاشیست است. اما نکتۀ مهم اینست که اجازه ندهیم توّهم بجای امید بنشیند. ما برای اصلاحات مبارزه می کنیم ولی اصلاحات را بجای انقلاب نمی نشانیم. آنچه ممدانی نمایندگی می کند هیچ ربطی به سوسیالیسم ندارد. در شرایط تعرض گستردۀ بورژوازی جهانی، عروج فاشیسم، فقر و جنگ و نسل کشی، هر عقب نشینی به این نیروی سرکوب قدمی به پیش است. درسی که ما از این رویداد باید بگیریم، امید بستن به قدرت سازمانیافتۀ مبارزاتی خود و تلاش برای عقب نشاندن هر چه بیشتر قدرت حاکم است. این درس را اگر نه تئوری، تاریخ به ما بارها آموخته است.