ژینوس صارمیان
همه ماجرا از اون وقتی شروع شد که ترانه “Je Veux” رو با صدای Zaz شنیدم که میگفت میخوام چکار برام جواهرات شنل بگیری؟ برای من یک سوییت تو Ritz بگیری؟ من عشق میخوام …
خلاصه از اونموفع وسوسه اقامت در ریتز به جونم افتاد. ولی از اونجاییکه قیمت اتاقها برای هر شب حدود ۱۴۰۰ دلاره که قطعا در ایام والنتاین گرونتر هم هست، سعی کردم بر نفس امارهام چیره بشم. از طرفی دپارتمان ما یک سمپوزیوم در مورد بیماریهای پستان داره که در هتل Ritz جزیره آملیا برگزار میشه و چون مربوط به رشته تخصصیام نیست، معمولا شرکت نمیکنم. گاهی در طول روز برای شنیدن یک یا دو سخنرانی رفتهام ولی روال کار بر این بوده که شب برمیگشتم خونه.
تا اینکه دو سه روز پیش شنیدم که یکی از سخنرانان بدلیل بیماری شرکت نمیکنه. وقتی از استفانی منشی بخش پرسیدم راستی تکلیف هتل اون سخنران چی میشه گفت شب دوم رو یک نفر رزرو کرده ولی شب اول خالیه. چند بار پرسیدم قیمت رزرو هتل چقدره ولی سرش شلوغ بود هر دفعه میگفت نمیدونم، یادم رفته، حالا نگاه میکنم، …
خلاصه من هم گفتم اگر کسی مایل نیست، من میرم. برای اینکه دچار عذاب وجدان ناشی از خوشگذرونی انفرادی نشم هم اومدم خونه یک بساط والنتاین خوشگل، شامل بادکنک، گل رز و شکلات و کاپکیک چیدم و بعد از ظهر جمعه به سمت جزیره راه افتادم. قبل از رفتن کارول گفت: هوا اون بیرون حسابی سرد شده.
موقع رسیدن، ماموران «واله پارکینگ» اومدن به طرفم و پرسیدن امشب که ماشین رو لازم ندارین؟ گفتم: نه. گفت چون شب والنتاینه سرمون شلوغه و نمیتونیم براتون ماشین رو بیاریم.
با همون سر و ریخت از بیمارستان اومده و کاپشن محل کار رفتم به بخش پذیرش و معلوم شد قیمتش ۷۰۰ دلار بوده…. اومدم توی اتاق و یکی از معمولی ترین هتلهای ممکن رو دیدم. البته یک بالکن رو به اقیانوس با دو صندلی برای تماشای یک غروب رومانتیک هم داشت ولی از شدت باد و وجود ابرهای غلیظ نمیشد تو بالکن نشست.
بعد از مدتی دیدم نمیشه اینهمه پول دادم لااقل در شب والنتاین باید برم دم دریا. به هر ضرب و زوری بود خودم رو به محوطه رسوندم. خانوم و اقایی به سن و سال خودم هم داشتند میرفتن دم دریا. اقاهه با دیدن کاپشنم گفت: شما هم اومدین کنفرانس. ایشون هم سخنران بود. همسرش پرسید اهل کجایی و بعد گفت: فیلم دانه انجیر معابد رو دیده و در حالیکه مجبور بودم بخاطر وزش باد شدید داد بزنم کمی در مورد فیلم و اوضاع ایران، حجاب،… حرف زدیم.
سرما آنچنان در مغزاستخوانم نفوذ کرده بود که بالاخره از خر شیطون پیاده شدم و اومدم تو هتل. رستورانها و کافههای هتل پر از زنان و مردان شیک و با لباسهای فاخر اکثرا قرمز رنگ بود و همه جا میپرسیدند که آیا از قبل رزرو کردم یا نه. تنها جایی که هنوز مهمان قبول میکرد، رستورانی با غذای مخصوص شف برای والنتاین به مبلغ ۳۲۰ دلار بود که اونم باید دو ساعت دیگه میومدم.
برگشتم تو اتاق. با دستگاه کافیمیکر یک چای کامومیل برای خودم درست کردم بلکه زودتر بخوابم و گرسنگی رو احساس نکنم. ضمن اینکه گوشی هم کار نمیکرد و وایفای هم شبی ۴۰ دلار بود که نگرفتم.
بعد از اون نشستم فیلم Valentine’s Day رو برای صدمین بار از تلویزیون هتل دیدم که هر ۵ دقیقه با آگهی قطع میشد. حالا همش ضمن آگهی به خودم فحش میدادم که حتما باید گند میزدی (واژه مناسبش رو خودتون حدس بزنید) تو ۷۰۰ دلار؟ خوب میتمرگیدی تو خونه، فیلم میدی، بالکن که داری، منظره آب هم که داری؟ اصلا میرفتی با این پول یک رستوران حسابی و شب والنتاین سر بیشام بر بالین نمیگذاشتی.
بعد هم یک فحشی نثار Zaz کردم و خوابیدم.
روز والنتاین با دوستان رفتم شام - شام آخرم در شهر کوسکو بعد از ۱۱ سال. خوش گذشت. خوشبختانه شهر جدیدی که بهش نقل مکان کردم زیاد دور نیست و هر ماه یکی دو بار سر خواهم زد. بخصوص برای بازی پوکر :)