آذر ماجدی

در سالگرد نسل کشی مردم فلسطین توسط اسرائیل و آمریکا جنگ وسیعا گسترش یافته است. لبنان در آتش جنگ می سوزد. فی الحال یک میلیون انسان آواره شده اند؛ صدها نفر کشته و هزاران نفر مجروح و معلول گشته اند. اسرائیل با گستاخی و وقاحتی که آمریکا و غرب به او هدیه کرده اند، جنگ را زمینی و هوایی در لبنان ادامه می دهد. اشغال و پاکسازی لبنان نیز به روشنی در لیست اهداف قرار دارد. بعلاوه، منظما به یمن و سوریه حمله می کند. برای ایران هم شاخ و شانه می کشد.

در این لحظه تاریخی که میلیون ها نفر در سراسر دنیا در اعتراض به نسل کشی، محکومیت اسرائیل و آمریکا و غرب به خیابان ها آمده اند؛ در شرایطی که دنیا از اسرائیل به عنوان یک "دولت سرکش" (با تعریف آمریکا از این ترم) یاد می کند؛ در شرایطی که چشمان دنیا به جنایات اسرائیل و آمریکا و غرب گشوده شده و یک جنبش بیداری در دنیا گسترش می یابد، اپوزیسیون راست ایرانی تمام قد، وقیحانه و با کراهت تمام در کنار اسرائیل، آمریکا و غرب ایستاده است. نه تنها اسرائیل را محکوم نمی کند، بلکه از آن دفاع می کند و از او عاجزانه تقاضای حمله به ایران را دارد.

ناسیونال فاشیست های رژیم سابقی در تمام یک سال اخیر، در میان یک نسل کشی تاریخی، پرچم اسرائیل را با افتخار به اهتزاز درآورده اند. پرچم اسرائیل و پرچم رژیم سابق در تمام تجمعات پرو اسرائیلی و سلطنت طلب در کنار هم به نمایش در می آید. آنچنان از حمله اسرائیل و آمریکا به ایران و رژیم چنجی که قرار است آنها را به قدرت برساند، مطمئن اند که تمام هویت شان را به ریسک گذاشته اند. آنچنان پیوند امضاء شده در تابستان گذشته در اسرائیل میان فرزند کوروش و فرزند ابراهیم را تضمین شده می دانند که هویت ارتجاعی، جنایتکار، دزد و سرکوبگرشان را بدون هیچ پوشش و بزکی کامل به نمایش گذاشته اند. دیگر احدی شک ندارد که بازگشت این ناسیونال فاشیست ها به قدرت با کشتار و جنایت و ویرانی کل جامعه همراه خواهد بود. "نه" مردم به این جنبش سیاه و خونین رساتر و عمیق تر میشود.

ناسیونالیست های قوم پرست کرد در وقاحت و کراهت دست کمی از ناسیونال فاشیست ها ندارند. جالب است! این ناسیونالیست هایی که برای "حق ملی" می جنگند، با ناسیونال فاشیست هایی که بمب ها را بر سر کردستان متوقف نخواهند کرد تا هر صدای ناسیونالیستی را خفه کنند، در یک جبهه قرار گرفته اند. طنز مسخره ای است. این جریان ناسیونالیست که مدعی است دارد برای حق ملی مردم کرد می جنگد، همواره دارد از ظلم تاریخی به ملت کرد ناله و شکایه می کند و خلق کرد را مظلوم و بی پناه می نامد، با دشمن ناسیونالیست دوآتشه پیوند می بندد و در برابر نسل کشی ملت دیگری که تحت اشغال و آپارتاید زندگی می کند و اکنون دارد بکلی پاکسازی می شود، از نسل کش و اشغالگر دفاع می کند. دست اسرائیل و آمریکا را می بوسد و در برابر تصاویر جنازه های تکه تکه شده کودکان فلسطینی خم به ابرو نمی آورد.

قاعدتا انسان باید از چنین مواضعی گیج و متحیر شود؛ اما نه. این ماهیت ناسیونالیسم است. ناسیونالیسم از هر نوعش کثیف و جنایتکار است. ناسیونالیسم ابزاری است برای قدرت یابی و چاپیدن بورژوازی از توده های "ملت خویش". برای ما کمونیست ها و مارکسیست ها این تعجبی ندارد. کاملا قابل انتظار است. ناسیونالیسم کرد تاریخ درخشانی در دوستی با اسرائیل و امپریالیسم آمریکا دارد. از بارزانی پدر تا پسر دستبوس اسرائیل و آمریکا هستند. حزب ناسیونالیست کردستان سوریه نیز در جنگ سوریه با جسارت تمام در رکاب آمریکا و اسرائیل در ویرانی و کشتار مردم شرکت کرده است. حالا نوبت نقش بازی کردن ناسیونالیسم کرد ایرانی است. عبدالله مهتدی یکی از رهبران ناسیونالیسم کرد ایرانی است که بویژه اهل دیپلماسی و به دستبوسی رفتن اربابان است. هر جا مجمع و بالماسکه رژیم چنجی باشد، سر و کله عبدالله مهتدی هم پیدا می شود.

این اولین بار نیست که یورش ویرانگر آمریکا با استقبال عبدالله مهتدی مواجه شده است. ایشان از حمله آمریکا و ناتو به عراق در سال 1991 فیلش یاد هندوستان کرد و دنبال "دوستان" در کردستان عراق و آمریکا و غرب افتاد. عبدالله مهتدی آدم فرصت شناس و فرصت طلبی است، بمحض آنکه امکان نزدیک شدن ناسیونالیسم کرد به قدرت را در عراق بو کشید، تظاهر به کمونیسم را کنار نهاد. آنچه برای منصور حکمت "طلوع خونین نظم نوین" بود برای عبداله مهتدی (در همان حزب) طلوع فرصت های طلایی برای ثروت و قدرت بود. این آغاز داستان است و مسیر سی ساله آن در مقابل همه قرار دارد. ناسیونالیسم از هر نوع کثیف و ضد انسانی است.

از این دو جنبش ناسیونالیستی این دریوزگی قابل انتظار است؛ ایفای نقش در پروژه رژیم چنج آمریکایی آرزوی دیرینه شان است. برای این نیروها تنها راه دست یافتن به قدرت انتخاب شدن از طرف آمریکا برای سناریوی رژیم چنج است. همواره حاضر یراق و آمادۀ دستبوسی هستند. اما یک نیروی دیگری به اینها پیوسته که ظاهرا در جنبش چپ است و اسم کمونیست و کارگر را حمل می کند. حزب نوین موسوم به کمونیست کارگری تحت رهبری حمید تقوایی سابقه طولانی و درخشانی در راست روی دارد. در 4 سال گذشته بویژه کاملا در کنار نیروهای راست و رژیم چنجی قرار گرفته است و می کوشد مقبول نظر آنها شود. در دفاع از چهره های دست راستی به نیروهای چپ حمله کرده است. شناخته شده اند.

اما در این شرایط خطیر و بحرانی به سیم آخر زده اند. بعد از پایکوبی در قتل حسن نصرالله که به قیمت کشتار صدها نفر کودک و زن و مرد انجام گرفت و عملا کف زدن برای اسرائیل، خواهان حمله اسرائیل به ایران شدند. کاملا در کنار نیروهای دست راستی و ناسیونالیست قرار گرفته اند. نزدیکی معنوی شان به بهترین شکلی در استفاده از یک ترم و مقوله و تحلیل یکسان برای اقناع اسرائیل و آمریکا به حمله به ایران مشخص می شود: "سر مار".

رضا پهلوی، عبدالله مهتدی و حمید تقوایی هر سه برای توجیه و تبلیغ حمله به ایران به این روایت متوسل شده اند که تروریسم اسلامی مهمترین و بزرگترین خطر برای دنیا، منطقه و اسرائیل است، لذا ضروری است که این جنبش را نابود کنیم. اما نابودی حماس و حزب الله کافی نیست باید جمهوری اسلامی، یعنی سر مار را زد. و تنها راه نابودی سر مار بمباران ایران است. این تز و روایت متعلق به کیست؟ بنجامین نتانیاهو. اگر به سخنرانی اش در واشنگتن گوش کرده باشید، متوجه شده اید که این روایتی است که او تبلیغ می کند و برایش از هیات حاکمه آمریکا و غرب حمایت می طلبد. سخنرانیش در سازمان ملل نیز گویای همین روایت بود. در واقع نتانیاهو از دهه 90 دارد همین تز را تبلیغ می کند.

حمید تقوایی فکر می کند که خیلی زیرک است. برای مقبول جلوه دادن سناریوی سیاه از مثال انقلاب اکتبر استفاده می کند، انقلابی که در جنگ رخ داد. ایشان دست از سر لنین و انقلاب اکتبر بر نمی دارد. چند سال پیش تحت نام "دیپلماسی کمونیستی" مسیح علینژاد را با لنین مقایسه کرد؛ اکنون هم برای مقبول جلوه دادن حمله اسرائیل به ایران به انقلاب در شرایط جنگی ارجاع می دهد. پیوند نامبارک این حزب با ناسیونال فاشیست ها و ناسیونالیسم قوم پرست کرد برای ایجاد یک سناریوی سیاه در ایران با امید یک رژیم چنج که این حزب شاید دو وزارتخانه را برای مدتی اشغال کند نهایت سقوط است. فاجعه بار است.

افشای نیروهای راست طرفدار آمریکا و اسرائیل و طرفدار حمله به ایران یک وظیفه مهم و حیاتی است. این جریانات باند سیاهی اند. ما ناسیونال فاشیست های ایرانی و ناسیونالیسم کرد را در صحنه مشاهده و تجربه کرده ایم. مردم آنها را می شناسند. امیدواریم که حزب موسوم به کمونیست کارگری به سر عقل بیاید و این چنین با آبرو و اعتبار خود بازی نکند. بهر رو جنگ یعنی تحقق یک سناریوی سیاه در ایران. در زیر بمباران و بمب های شیمیایی کسی انقلاب نمی کند؛ می کوشد از این مهلکه فرار کند. زیر بمب و در قحطی و گرسنگی نه عنصر انقلاب که عنصر استیصال حاکم می شود. 

طبقه کارگر ایران، توده های شریف و زحمتکش، انسان های آزادیخواه و برابری طلب خواهان سرنگونی انقلابی اند. مردم در آرزوی مرگ جمهوری اسلامی روز شماری می کنند. اما این مرگ را به قیمت ویرانی و آوارگی و مرگ خود جامعه نمی خواهند. این مرگ را به قیمت حاکمیت یک ارتجاع سرکوبگر و جنایتکار دیگر نمی خواهند. مردم یکبار رژیم چنج را آزمایش کرده اند و هزینه هنگفتی پرداخته اند. آزموده را آزمودن خطاست! این را مردم در اعماق ذهن شان باور دارند. تا کی باید نیروهای امپریالیستی برای مردم حکومت تعیین کنند؟ بیش از صد سال تلاش های مردم برای رسیدن به یک دنیای بهتر با سابوتاژ و انتقام خونین انگلیس و آمریکا روبرو شده است. جامعه به این رشد و پختگی رسیده است که به رژیم چنج تن ندهد و نیروی خود را بر سازماندهی یک سرنگونی انقلابی متمرکز کند. تبلیغ جنگ یعنی تبلیغ استیصال و بردگی.