آذر ماجدی
طبق اخبار، روز جمعه 22 اوت در اثر حمله یک مرد به عده ای در یک فستیوال در آلمان سه نفر کشته و هشت نفر زخمی شدند. خبری بسیار تاثرانگیز و نگران کننده. روز یکشنبه مرد سوری الاصل 26 ساله ای خود را به پلیس معرفی و به قتل اعتراف نموده است. تحقیقات پلیسی و قضایی در جریان است. بالا گرفتن تنش و تخاصم در آلمان و در کل اروپا، رشد راسیسم و خشونت های راسیستی زندگی را بسیار سخت و مخاطره انگیز کرده است.
هر رویداد این چنینی مانند باروتی شعله های راسیسم و فاشیسم را در جامعه شلعه ور می کند. زندگی را برای بخش قابل توجهی از مردم در اروپا، مهاجرین و پناهندگان از خاورمیانه و آفریقا، مردمی که با عرب یا مسلمان تداعی می شوند، سخت تر و مخاطره آمیز تر می کند. فی الحال تعداد قربانیان جنایات راسیستی در میان مردم آفریقایی نسب و از محیط مسلمان افزایش یافته است، از جمله در کشور آلمان. این جنایات انعکاس چندانی نمی یابند. حتی شاید در اخبار ذکر هم نشوند. اما هر جنایتی که ضاربش به این بخش از جامعه تعلق داشته باشد، اخبار را اشباع می کند، خوراک تبلیغات و پروپاگاندای راسیستی و ضد مسلمان می شود. هر جنایتی دردناک است؛ اما زمانی که به خوراک تبعیض و فاشیسم بدل می شود، خطرناک و هشدار دهنده است.
مساله اینجاست که این خشونت جنایت بار می توانست پس از یک شب از اخبار حذف شود؛ کهنه شود و بجز برای قربانیان آن به فراموشی سپرده شود؛ همانگونه که فرضا تمام جنایات حتی وسیعتر و با اسلحه در آمریکا (بطور نمونه 20958 قتل در سال 2021) و جنایات دسته جمعی در مدارس بفراموشی سپرده می شود. همانگونه که حمله با چاقو به یک دختر بچه و مادرش در لندن در 12 اوت بعد از دو روز از رسانه ها بکلی حذف شد: ضارب یک جوان سفید پوست اروپایی بود. اما طنز اینجاست که ناجی یک مرد مسلمان مهاجر است به اسم عبدالله که جان خود را برای نجات دختر بچه به خطر انداخت و با ضارب درگیر شد. دختر نجات پیدا کرد.
این واقعه در کوران شورش های فاشیستی و ضد مسلمان مثل یک سوزن برای مدت کوتاهی در بادکنک پروپاگاندای ضد مهاجر، ضد مسلمان و راسیستی سوراخ ایجاد کرد ولی بزودی به فراموشی سپرده شد. رسانه های دست راستی که دائما بر طبل پناهنده، مسلمان و خارجی ستیزی می کوبند، این رویداد را سریعا خاک کردند. اما اگر جای ضارب و ناجی تغییر می کرد، چه غوغایی که به پا نمی شد؛ چه شورشی که راه نمی افتاد. مطمئن باشید که ما هنوز درباره آن می شنیدیم.
تعداد قتل با چاقو و اسلحه بخصوص در آمریکا بسیار بالا است. نه رسانه ها، نه پلیس، نه دولت و نه مفسرین این قتل ها را به تروریسم مرتبط نمی کنند. معمولا از بیماری روانی صحبت می شود. از پی تی اس دی سخن می رود، بخصوص زمانی که سربازان از جنگ بازگشته مجرم اند. اما بمحض آنکه مجرم از محیط مسلمان باشد، این قتل را تروریسم و متهم را تروریست اسلامی می خوانند. این روش هدفمند است. بیش از بیست سال است که از این روش استفاده می کنند. اپوزیسیون دست راستی ایرانی نیز بخوبی از تروریسم دولتی آموخته است و به همین روش متوسل می شود.
جنایت اخیر در آلمان فی الحال به کمپین شیطان سازی از مسلمانان، از مردم کشورهای مسلمان نشین و از عرب ها باروت خوبی داده است. جنبش دست راستی و فاشیسم به ایجاد تخاصم و نفرت در جامعه نیاز دارد. به درگیری و زد و خورد و شورش احتیاج دارد. تحریک نفرت و خصومت در جامعه هدفمند است. دارند بسرعت اروپا را بسوی شرایط فاشیستی سوق می دهند؛ سرکوب کلیه آزادی های سیاسی و مدنی، آزادی بیان و اعتراض و پلیسی تر کردن جامعه. (روز یکشنبه صاحب پلاتفرم تلگرام بعلت عدم همکاری با پلیس امنیتی برای دست یافتن به حساب ها در تلگرام، در فرانسه دستگیر شد.)
در این میان بخشی از نیروهای اپوزیسیون ایران، راست ناسیونالیست و بخشی که خود را ظاهرا چپ می نامند ولی کنار همان راست ایستاده اند، بر طبل این شیطان سازی، نفرت پراکنی و تعمیق تخاصم می کوبند و عملا در دست جنبش فاشیستی بازی می کنند. خانم مینا احدی بلافاصله پس از انتشار خبر، پیش از اینکه پلیس گزارشی درباره ضارب منتشر کند، ضارب را تروریست اسلامی خواند. ایشان در پست شان در سوشیال میدیا قبل از اینکه ضارب را تروریست اسلامی بخواند، گفته است "با اجازه از خانم آذر ماجدی."
ما فرض می گیریم که این اجازه پرسی واقعی است. فرض می گیریم که این اجازه معنای مشورت خواهی دارد، معنای نظر پرسی دارد. ما با این فرض نقدمان را مستدل به چنین روش هایی علی العموم و بویژه در شرایط کنونی جهان و در غرب طرح می کنیم. با این امید که چشم های بیشتری به مخاطرات و ضررهای ناشی از این تحرکات و تحریکات باز شود.
ایراد قضایی- حقوقی
اولین نقد اصولی که به چنین روشی وارد است زیر پاگذاشتن حقوق قانونی و قضایی متهم است. دلیل دارد که پلیس آلمان با قطعیت در مورد مجرم و انگیزه او صحبت نمی کند و اظهار نظرهای بیشتر را به بررسی حقوقی و تشکیل دادگاه موکول می کند. اینها در قوانین دموکراسی در غرب وجود دارد و هنوز مجبورند تا حدودی رعایت کنند.
بعلاوه، خانم مینا احدی اگر هنوز "برنامه یک دنیای بهتر" برنامه جنبش کمونیسم کارگری را قبول دارد و امیدوار است که روزی نه تنها در ایران، بلکه در کل جهان پیاده شود، قطعا باید از این اتهام پراکنی ها و تحریک ها پرهیز کند. ایشان زمانی دور به این برنامه رای داده است. اما طی سالهای اخیر بیشتر و بیشتر آشکار شده است که آن روزهای خوش گذشته مدتها ست که به خاک سپرده شده است.
برنامه یک دنیا بهتر می نویسد:
موازین محاکمات
اصل در کلیه محاکمات بر برائت متهم است.
محاکمات باید بدور از تحریک و پیشداوری و در شرایط منصافانه برگزار شود. محل محاکمه، قاضی و هیات منصفه باید به نحوی تعیین شوند که این شرایط تامین گردد.
.....
ممنوعیت دامن زدن به پیشداوری عمومی نسبت به محاکمات و افراد درگیر در آن مادام که محاکمه خاتمه نیافته است.
ممنوعیت محاکمه افراد در شرایط و محیطی که فشار افکار عمومی امکان یک محاکمه بیطرفانه را سلب و یا خدشه دار کرده باشد.
شهادت پلیس در محاکمات ارزشی معادل شهادت سایر شهود دارد.
همین چند خط کافیست که هر آنکس که خود را پیشرو، چپ و انساندوست می داند از تحریک و پروپاگاندا به این شیوه دست بردارد. اما جدا از این بحث پایه ای و اصولی حقوق قضایی در یک جامعه آزاد و پیشرو، نگاهی به شرایط کنونی جهان و اروپا و تاریخ سی سال اخیر می باید حساسیت بیشتری نسبت به چنین رویدادها و تحریکات و پروپاگاندای دست راستی ایجاد کرده باشد.
یادمان نرفته است که چگونه جرج بوش پس از سقوط برج های دوقلو در نیویورک، فراخوان "جنگ علیه تروریسم" و وعده گسترش جنگ ویرانگر علیه "تروریسم اسلامی" داد. این سوت ویرانی کامل خاورمیانه، نسل کشی و پاکسازی انسانی منطقه بود. دنیا بدنبال این فراخوان به قهقرا سقوط کرده است. جنایت و نسل کشی ده ماه اخیر در فلسطین فصلی دردناک از این جنگ و قلدری است. متاسفانه دانسته یا ندانسته بخشی از مردم ایران، در ایران و در دایسپورا، این روایت دروغین جنگ تمدن ها را قورت داده اند. از سر نفرت از یک طرف تمام دروغ های طرف دیگر را قورت داده اند. حقیقت ورای این دو سو و دو قطب است. باید عمیق تر ورای این دو روایت دروغین را بنگریم.
در یک جامعه متمدن که به حقوق شهروندان احترام می گذارد، هیچ فردی نباید اجازه داشته باشد که بدون مدرک روشن و قانونی فرد دیگری را جنایتکار یا متجاوز بخواند، چه رسد به تروریست. این عمل به حرمت و امنیت انسان ها لطمه وارد می کند. بویژه زمانی که مساله تروریسم به میان می آید، بخصوص در شرایط التهاب سیاسی – اجتماعی عملی بشدت تحریک آمیز و خطرناک است و باید غیر قانونی باشد. این هیچ ربطی به آزادی بیان ندارد، این نقد نیست، اتهام است و باید جرم محسوب شود. اما این ضد اسلامیونی که خود را پرچمدار آزادی می دانند هر مرزی را در نوردیده اند. هر مرز انسانی، پیشرو، آزادیخواهانه و منصفانه را با افتخار زیر پا می گذارند، همانگونه که وجدانشان نسل کشی مردم غزه را نادیده گرفته است.
از کسانی که با وجود مشاهده رشد فاشیسم، پناهنده، مهاجر و مسلمان ستیزی در اروپا کماکان آتش تخاصم و نفرتِ فاشیسم را گرم نگاه می دارند؛ کسانی که در شرایط رشد خشونت و سرکوب پلیسی، در شرایطی که فیلم و عکس های خشونت وحشیانه پلیس علیه معترضین به نسل کشی در فلسطین در سوشیال میدیا با نفرت در گشت و گذار است، با افتخار و شادی از برخورداری از اسکورت پلیس سخن می رانند، شاید نمی توان بیش از این انتظار داشت. اما امید است که چشمان بیشتری به حقایق تلخ و دردناک موجود باز شود و مبرمیت و مخاطره آمیز بودن شرایط را دریابند. باید با تمام قوا رشد فاشیسم و راسیسم را سد کرد. باید با همبستگی و انسانیت به میدان آمد و از آزادی و برابری و انسانیت دفاع کرد. نباید اجازه دهیم که جامعه بیش از این به قعر سقوط کند. ما همگی مسئول ایم.
داعش تقبل کرده است! داعش کیست؟
روز یکشنبه داعش اطلاعیه ای صادر کرد و مسئولیت این جنایت را بعهده گرفت و آنرا عملی در دفاع از فلسطین نامید. این اطلاعیه بیشتربه یک جوک شبیه است. داعش محصول مشترک اسرائیل و آمریکا وبریتانیا است.* طی ده ماه نسل کشی در فلسطین، داعش که در همسایگی اسرائیل است یک تیر بسوی اسرائیل شلیک نکرده است. اما در این مدت مدعی سه عملیات تروریستی شده است؛ یکی در مسکو، یکی در ایران و سومی در آلمان! کمی تعمق در نقش داعش طی بیست سال اخیر، و این حقایق که داعش تاکنون نه تنها با اسرائیل درگیر نشده بلکه مجروحینش برای معالجه به اسرائیل می روند و مامورین موساد در میان رهبری داعش کشف شده اند، قبول این روایت که داعش یک حمله تروریستی در آلمان برای دفاع از فلسطین و انتقام از اسرائیل سازمان داده باشد کمی تخیلی بنظر می رسد.
با دامن زدن به جنایات این چنینی دارند جامعه را تروریزه می کنند، دارند از مردم با وجدان، انساندوست، پیشرو و آزادیخواه که در همبستگی با مردم فلسطین و در محکومیت نسل کشی اسرائیل به میدان آمده اند، انتقام می گیرند. نقش اسرائیل در این تنش ها و تخاصمات تو ذوق می زند. داعش فرزند نامشروع اسرائیل و آمریکا است، سردسته های شورش دست راستی در انگلستان هم مزد بگیر اسرائیل اند.
ما به تمام نیروهای چپ، سوسیالیست، کمونیست، انساندوست، آزادیخواه و با وجدان فراخوان می دهیم که قویا در برابر این تحریکات و پروپاگاندای تحریک آمیز و تخاصم آفرین بایستند. باید هشیار بود. سکوت عملا در خدمت راستگرایی، فاشیسم، سرکوب پلیسی و جنگ تمام خواهد شد.
نظرات