ایمان آقایاری
همیشه هر رویدادی زمینهساز مجموعهای از تحلیلها و تفاسیر میشود. در شرایط کنونیِ ایران که بسیاری از پدیدههای اجتماعی از تازگی برخوردارند، این عرصه گشودهتر است. یکی از موضوعاتِ مورد تامل در این فضا، مفاهیم و واژگان هستند. چراکه به دنبال رویدادها و پدیدارها کلماتی نیز در نسبت با آنها نقش بازی میکنند. مفاهیم و واژههایی با دلالتهای اجتماعی، در مسیر تحولات تاریخی دچار دگرگونی میشوند.
در ایام اخیر شاهد بودیم که اتفاقِ تلخِ برخورد طلبهی قمی با یک زن در بیمارستان، چگونه به میدانی برای کشمکش بر سر واژهی «سلیطه» تبدیل شد. فارغ از قضاوت و جهتگیریِ ما نسبت به کارزار «#ما_سلیطهایم»، یک نکته قطعیت دارد و آن اینکه درکِ گروهی از کنشگران به این مطلب تعلق گرفته که این واژه قابلیت تفسیری متفاوت دارد.
مروری اجمالی بر محتویات حافظهی خود، میتواند فهرستی از واژگان و مفاهیم را با همین سرنوشتِ تحول یافته برای هر کداممان تداعی کند.
مثلا کلمهی «عصیان» و صورت فاعلی آن یعنی «عاصی» را در نظر بگیریم؛ این واژه در بافتِ سنتی-مذهبی دلالت بر گناه و گناهکاری داشته است و قطعا معنایی منفی را انتقال میداده. اما با تحولات اجتماعی و سیاسی، این مفهوم دچار دگردیسی شده و بارِ معنایی سیاسی-اجتماعی یافته است. اگرچه پس از این تحول هم نزد اصحاب قدرت، منفی تلقی شده، اما در میانِ عموم جامعه لزوما چنین برداشتی حاکم نیست، بلکه برای کثیری از افراد بارِ مثبت و قهرمانانه نیز دارد. حتی برداشتِ خاصِ فلسفی، عرفانی یا الهیاتیای از آن در معنای مثبت و خلافآمدِ عادت نیز گسترش یافته است.
با در نظر گرفتن آنچه بیان شد به بررسی یک واژهی دیگر در پیوند با یکی از مسائل روز میپردازیم. در نتیجهی گسترش تقابلها میان بخشهایی از جامعه با حکومت جمهوری اسلامی در زمینهی آیینهای ملی و مذهبی، شاهدِ استعمالِ مکررِ کلمهی «حرمت» هستیم. این کلمه در نظم اجتماعی قدیم که جمهوری اسلامی به طرز غلوشده و کاذبی خود را پاسدارِ آن میداند معنایی داشته است. در نظام اجتماعیِ مبتنی بر سلسلهمراتب یا در اجتماعاتِ بسته و پیشامدرن همواره نهادها، سنن، مناسک، جایگاهها و احکامی وجود داشتهاند که از نوعی قداست برخوردار بودهاند. تابوها، شخصیتهای مقدس، روزهای خاص و سالارها مثالهایی از این دست هستند. از همین بسترها حرمت ویژه قائل شدن برای پدر، مرد، مراد، سلطان، قدیسان، روحانیون، بزرگترها و غیره برآمده است.
در نتیجهی منظومهای از تغییر و تحولاتِ عمیق، چندلایه، پیچیده و درازمدت، فرهنگ غالب جهانی از این ساخت، فاصله گرفته است. ورود به زوایا و خفایای این بحث در دستور کار ما نیست. تنها اشاره به این سیرِ تحولی، برای رسیدن به لزومِ بازتعریف واژهی «حرمت» کفایت میکند.
با تغییر ساختارها و مناسبات اجتماعی از سویی و نفرت یا دستکم شکاکیت و یا دلخوری نسبت به عناصری که حکومت جمهوری اسلامی به مردم تحمیل نموده از سوی دیگر، از بسیاری امور، حرمتزدایی شده است. وقتی مراجعِ اقتدارِ پیشین، جایگاه خود را از دست میدهند، بقای حرمتهای مربوط به آنها انتظاری است نامعقول. در جایی که فردیت پرورش مییابد میزان حرمتی که افراد برای یک مقوله قائلاند، میتواند به نسبتِ حرمتی باشد که آن مقوله برای حقوق و آزادیهایشان قائل است. در ثانی این حرمتگزاری امری اختیاری و تابع ارادهی افراد است. از آنجا که در نظام اجتماعی قدیم، ولو به زورِ سرنیزه و یا ترس از عقوبت اخروی، «حرمت»، امری درونیشده بود، «حرمت»ِ صرفا اجباری، از اساس، امری معناباخته است.
طبق گفتههای مزبور، «حرمت» در معنای بازتعریف شدهی آن نمیتواند چیزی جز احترام قائل شدن باشد. نکته اینجاست که به موازاتِ تغییرِ معنای «حرمت»، زبانِ ابرازِ آن نیز تحول یافته است. مثلا اگر در قدیم دیگران باید به حرمتِ فردِ تازه درگذشته و یا خانوادهی او لباس سیاه بر تن میکردند و یا از پیرایش و آرایش پرهیز مینمودند، فرد امروزیِ آزاد شده از قید و بندها وقتی که تصمیم به احترامگزاری میگیرد لزومی به رعایت آداب پیشین در خود احساس نمیکند. به همین سیاق میتوان نسخهی انواع دیگرِ بیانِ احترام را نیز پیچید.
حال با نگاه به این زمانه و زمینهی دگرگونشده میتوان چند نتیجهگیری دم دستی کرد. اولین و قطعیترین نتیجه این است که حکومت با همهی هیبت و دعاوی دهانپرکن به هیچوجه قادر نخواهد بود که یک ساختار به کلی تحول یافته را به وضعیت قبل برگرداند. اما مخاطبِ نتیجهی دیگر، بخشی از جامعهی ایران از افراد نخبه تا عامی هستند که به درجاتی خود را مذهبی میدانند. گاهی از این قشرِ اجتماعی که لزوما سَر و سِرّی نیز با حکومت ندارند، صداهایی با این مضمون شنیده میشود که «حالا با وجود همهی این مسائل جوانان بهتر است که حرمت فلان موضوع را رعایت کنند». با توجه به ادلهی پیشگفته، این گفتمان نه تنها گوش شنوایی نخواهد یافت و به پاسخ مدنظر گوینده منتج نخواهد شد، بلکه بر خشم اجتماعی علیه باورهای مذهبی خواهد افزود. بنابراین نتیجهی دوم این است که متقاضیانِ «حرمت» برای مذهب باید تسلیم قواعد حرمت در بازیِ جدید شوند. پذیرش واقعیتهای این عرصه و تغییراتِ رویداده، تنها راهِ قرار گرفتن در شبکهای از احترامِ متقابل است.
نظرات