خوزه لوپز پورتیلو ؛ کارمند وزارت نیشکر جمهوری انقلابی ایندولند اون روز در خانه خود در محله کارمند نشین گاو دریائی لاس توناس ( پایتخت کشور) به زحمت از خواب بیدار شد.
در کتابهای درسی ایندولند ادعا شده که این کشور هیچگاه مستعمره نبوده ؛ اما شواهد تاریخی نشان میدهد وقتی آلونسو دی اوجدا ؛ Alonso de Ojedaکاشف کاستیلی در سال 1498 در ساحل ایندولند پیاده شد؛ نیاز شدیدی به دستشوئی داشت و مایل بود حتما بر روی خاک خودشو راحت کند ؛ مورخین اسپانیائی تبار نوشته اند که در اولین روز سال جدید 1498 حدود یک ساعت طول کشید تا کارشو تمام و نفس راحتی بکشه . بعد از فراغت از کارهای بزرگی که صورت داده و با تحسین سربازانش روبرو شده بود ؛ نگاهی به اطراف انداخت و گفت : Estoy aliviado
در حال حاضر لاس توناس پایتخت اقتصادی و Aliviado مرکز سیاسی کشور است.
حکومت ایندولند همیشه نوعی دیکتاتوری بوده. همه حاکمان این کشور که همگی با کودتا بر سر کار آمده اند سناریوی یکسانی برای اداره کشور داشته اند. در ابتدا طبق سنت های رایج رژیم های قبل از خود را عامل بدبختی مردم معرفی و سپس برنامه های بلند پروازانه ائی با مشارکت چین و روسیه برای پیشرفت کشور ارائه میدهند.... و سرانجام تحت فشار افکار عمومی و معمولا طی انقلاب و کودتائی خونین از کشور فرار و جای خود به خالیبندان جدید میدهند.
خوزه لوپز دارای همسر و سه فرزند است. هر روز در اداره مجبور است وفاداری خود به رئیس جمهور و رهبر حزب کمونیست ایندولند را ثابت کند اما وقتی به منزل میرسد کانال ماهواره ائی مهاجران و ناراضیان ایندولند مستقر در میامی را میگیرد. خوانندگان مستقر در سواحل زیبای میامی به ساکنان منطقه نور سرخ و یا به قول آمریکائی ها red light لاس توناس شبیه هستند. بیشتر آهنگ هاشون مستهجن و شنیدنشون برای کودکان مضر اما پدرو سانچز هر شب عرق ارزان قیمت و دست ساز نیشکر را که برای کبد چربش خیلی مضر است مینوشند و به این آهنگ ها گوش میکنند.
خوزه لوپز هر سال مجبور است برای بستن دهان جاسوسان رژیم که در محل فراوانند شب 11 فوریه سالگرد پیروزی انقلاب نجات بخش بولیواری در پشت بام به همسایگان دیگر ملحق شده و سرود " ما در همه آفاق گندم سرخ خواهیم کاشت" را بخواند.
ماریا و کارلو فرزندان دبیرستانی خوزه لوپز همیشه در درس تشریح منویات رهبر انقلاب نمرات عالی میگیرند.
ناراضیان ایندولند مستقر در میامی از سپتامبر سال گذشته همزمان با کشته شدن دختر جوانی در لاس توناس توسط پلیس عقیدتی ؛ مردم ایندولند را تشویق به تظاهرات و پایان دادن به رژیم ژنرالیسمو آلفونس علی میکنند اما هر حرکتی با خشونت تمام سرکوب میگردد. ناراضیان ایندولندی خارج از کشور در حالی که سیب زمینی سرخ کرده و آبجو آلمانی میخورد با ایتفاده از امواج تلویزیونی مردم را به ادامه تظاهرات و مقاومت تشویق و قول میدهند در صورت سرنگونی دولت انقلابی با اولین پرواز به لاس توناس برمیگردند تا وکیل گرفته املاک پدری را دوباره تصاحب کنند.
از حدود 45 روز پیش جنگ قبیله ائی در جزیره OrinarAvrilo ( شاش در بهشت) بین قبایل کله تیزها و کله پخت ها شروع شده. دولت ایندولند واقعا ترسیده اما در ظاهر خودشو طرفدار کله پخت ها نشون داده .وزیر دستشوئی های عمومی ایندولند اعلام کرد که این کارشناسان اعزامی وی بودند که به کله پخت ها راه صحیح تونل کنی را نشون دادند. دقیقا همان کاری که هزاران ساله در ایندولند برای تاسیس توالت های عمومی انجام میگیرد.
همه کاسه لیسان منتظر تصمیم رهبر مادام العمر ژانرالیسمو آلفونس علی بودند تا چه تصمیم و موضع گیری در این جنگ بگیرد.تقریبا همه در ایندولند می دونستند که رهبر کشور تصمیم دارد در مراسم فارغ التحصیلی دانشجویان دانشکده نیشکر و نبات که معمولا در روز 4 نوامبر صورت میگیرد تصمیم به دخالت در جنگ و یا اعلام بیطرفی را علنی نماید.
در روز موعود رئیس ستاد مشترک ارتش درست مثل داوران مسابقات فوتبال سکه ائی را به دست گرفت تا آن را به هوا پرت کرده و انتخاب رهبر را بپرسد. اگه شیر آمد ایندولند بلافاصله به طرفداری از کله پخت ها وارد جنگ میشد اما اگر خط میومد رهبر داهی اعلام میکرد که سیاست کشورش بیطرفی فعال در این جنگ است. بدین معنی که کمک ها به کله پخت ها فقط روانی و در حد تبلیغات رادیوئی به سبک گوبلز خواهد بود.
نتیجه قرعه کشی خط اومد. رهبر کشور به تاسی از مرحوم کاسترو چهار ساعت سخنرانی کرده و اعلام عدم دخالت گرم در جنگ و بیطرفی فعال نمود.
عصر همان روز رهبر رئیس ستاد را به حضور پذیرفت. در آنجا هر دو سکه ائی را که هر دو روی آن خط بود دوباره دست به دست کرده و از ته دل خندیدند. یادشون اومد چقدر قبلا با این سکه ملت را سر کار گذاشته بودند. گرون شدن چند برابری بنزین چند سال قبل را هم با همین سکه تصمیم گیری کردند.
رهبر کشور تصمیم دارد در آینده نزدیک سفری رسمی به جمهوری بولیواری ونزوئلا و پاراگوئه و ..... کاستاریکا و گواتمالا و ... انجام و متحدان جدیدی را با اعطا وام های کم بهره برای ایندولند بخرد. رهبر با همان یونیفرم رسمی و شمشیر چوبی در دست به خواب میرود.
روز جدید در لاس توناس آغاز میشود.
ممنون حسن جان راستش من عاشق ادبیات آمریکای لاتین به ویژه بخش اسپانیایی آن.در همین ایرون دات کام داستانهای زیادی راجع به رویدادهای ایندولند نوشته ام.اون پیراهن چروک کارلوس فوینتس...همین چند ماه قبل همین جا منتشر شد. https://iranian.com/main/2009/oct-41.html گروگان گیری در ایندولند
درود به جناب سیروس مرادی شیر یا خط شبیه کارهای مارکز جلوه می کند اما متن خوبی است . موفق باشید. خدا نگهدار تان
سپاسگزارم جناب مرادی عزیز! امیدوارم این نوع داستانها در مجموعه ای منتشر شوند . ضمنا تصویر انتخاب شده برای گروگانگیری هم جالب بود ! این آدم هر چقدر بزک بشه زشت ترم میشه. اخیرا کارنامه این آدم مغرور با حمله به اوکراین کثیف تر هم شده . حیف از آن مواد آرایشی که برای این چهره کریه بکار بردید! موفق و سربلند باشید.
ممنون شراب سرخ عزیز ایندولند از اختراعات منه. جزیره آیی اسپانیایی زبان در کاراییب اما در واقع ایران خودمونه.اگر ناشری سراغ دارید مجموعه داستان هایم که حوادث اش در ایندولند اتفاق می افته براش بفرستم.شاید هم ناشری اسپانیایی پیدا کنی که ترجمه این داستان های ایندولندی را منتشر کنه. باز هم تشکر