هر وقت ویدیویی از رفتار نامتعارفِ معلمی در فضای مجازی منتشر میشود، همه میگویند این یک نفر، حکومتی ست و ارتباطی به معلمان ندارد. به عنوان مثال معلمی که با یک قیچی در دست در حیاط مدرسه، موی بچه ها را به شیوه تحقیر آمیزی کوتاه میکند، مهره جمهوری اسلامی ست، معلمی که دانش آموزی را در کلاس درس به باد کتک گرفته نیز مهره جمهوری اسلامی است. معلمی که آیناز ده ساله را به دیوار میکوبد کیست؟ او هم مهره خودشان است؟ معلمی که یک نوجوان پانزده ساله را در گناوه با لوله پولیکا تنبیه کرد و باعث قطع رگ دستش شد نیز از خوشان بود؟ 
تمامی مدیران و ناظمهای عقده ایی که در طول دهه شصت و هفتاد دانش آموزان را تنبیه و تحقیر میکردند نیز از خوشان بودند؟ نه لزوما. این معلمانِ روانی و عقده ای لزوما مهره جمهوری اسلامی نیستند، بلکه یک تعداد روان پریشِ بیمار هستند که بهشان مشبه شده است که آموزگاری شغل انبیاست و خود را از شمار انبیا میدانند، و به خود اجازه میدهند که دانش آموزان را تنبیه و تحقیر کنند. و چون هیچ گاه مورد بازخواست قرار نمیگیرند، این روش را ادامه میدهند با این پندار که دارند نسلهای آینده را تربیت می کنند. 
یکی از خانمهای فامیل که چهل ساله است تعریف میکند که در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، در دبیرستانهای دخترانه مرسوم بود که کیف دانش آموزها را بگردند، تا شاید نوار کاستی، آیینه ای، یک وسیله آرایشی، عکس هنرپیشه های هندی و یا شاید نامه عاشقانه ای پیدا کنند. ناظم دم در کلاس ظاهر میشد و انگار تروریست های انتحاری را تفتیش بدنی میکند، دستور میداد که کیفها را روی میز گذاشته و یکی یکی از کلاس خارج شوند، در ضمن خروج از کلاس هم تفتیش دستی میکرد که مبادا چیزی با خود از کلاس خارج کنند. ناظم و مدیر و معلم بدون هیچ شرمی و در کمال حق به جانبی کیفها را می گشتند و وای به حال کسی که شیئی ممنوعه با خود داشت. این معلمان نا شریف همه مهره جمهوری اسلامی بودند؟ 
ویدیویی جدید در فضای مجازی منتشر شده که معلم جوانی را نشان میدهد که در کلاس درس روضه میخواند و دانش آموزان تکرار می کنند که علی امامشان است و آنها یکی از نوکرانِ حیدر هستند. این حجم از آموزش بردگی، بندگی و خرافات، وحشتناک است. حتما همه میخواهند فریاد بزنند که این معلم مهره جمهوری اسلامی ست و ارتباطی به معلمان شریف ندارد.

 

 

راستی معلمانی که مهره جمهوری اسلامی نبوده و نیستند، کجایند؟ چرا هیچ وقت حضورشان را ندیدیم؟ آنهایی که در اعتراضاتِ اخیر به خیابانها آمده اند همان معلمان شریفی هستند که برای حمایت از مردم مبارزه میکنند؟ 
آیا این معلمان شریف و زحمتکش که به اجرا نشدن طرح رتبه بندی معترضند، از محتوای طرح خبر دارند؟ ایا معیارهای این رتبه بندی را میدانند؟ می دانند که معیارهای عمومی عبارتند از داشتن روحیه جهادی، رعایت حجاب و پوشش اسلامی و پایبندی به نظام جمهوری اسلامی که با سیصد امتیاز تاثیر بسزایی در افزایش رتبه معلمان دارد، و آیا خبر دارند که تالیف کتاب و مقاله با حداکثر بیست امتیاز تاثیر ناچیزی در افزایش رتبه شان دارد. 
با توجه به محتوای طرح رتبه بندی، معلمان شریف و زحمتکش باید به اصل محتوا اعتراض میکردند چرا که در این طرح افزایش حقوق هاشان منوط به میزان پایبندی شان به رژیم جمهوری اسلامی ست. آنها باید به اولویتِ صلاحیت ها معترض می بودند، به اینکه صلاحیتِ حرفه ای شان کمترین امتیاز را دارد.

اعتراض دسته جمعی معلمان به خودی خود کار زیبایی ست. به هر حال برای احقاق حقوق خود باید جنگید. کاش این حرکت جمعی خیلی پیشترها انجام میشد. کاش معلمان به اصلاح سیستم آموزشی هم اعتراضی میکردند. کاش به برگزاری نماز جماعت در مدارس هم اعتراض میکردند. کاش این معلمان شریف به پایمال شدن حقوق دانش آموزان و دانشجویان اقلیت های مذهبی هم اعتراض می کردند.

دوستی آشوری می گفت که در دانشگاه آزاد در رشته مهندسی کشاورزی تحصیل میکرد و موظف بود چند واحد را به نام (وصایای امام خمینی) بگذراند و حق هیچ اعتراضی هم به عنوان یک مسیحی آشوری نداشت. 

هیچ معلمی، هیچ استادی و هیچ آموزشیاری به کیفیت پایین آموزشی و اسلامیزه کردنِ دروس دانش آموزان اعتراض نکرد. هیچ معلمی به ممنوع شدن تدریس زبان انگلیسی در مدارس ابتدایی اعتراض نکرد. هیچ معلمی به برگزاری جشن تکلیف در مدارس ابتدایی اعتراض نکرد. همه دگر اندیشند و معترض، ولی معترض به پایین بودن سطح حقوقشان نه به پایین بودن کیفیت آموزش. همه معترضند اما نه به حجاب دختر بچه های هفت ساله آن هم در مدارس دخترانه. همه معترضند اما نه به قوانین قرون وسطایی جاری در مدارس. همه معترضند اما نه به نبود امکانات آموزشی در استانهای محروم. همه معترضند اما نه به درمان نشدن دخترکان شین آبادی. همه معترضند اما نه به هزینه بالای کتاب و دفتر که بر دوش پدر مادرهاست، نه، همه معترضند برای پایین بودن حقوق خودشان و لاغیر. 

https://teachersrating.blog.ir/post/1