The Father of Fathers
Twenty-One Poems for My Father
Fourteen.
Magic Lantern
By Majid Naficy
This turning wheel in which we are perplexed
I compare to a magic lantern:
The sun: a lamp, the world: a lantern
And we ourselves as rotating forms.
Omar Khayyam
My phantom came from a lamp
Hanging over a shop counter.
It projected shadows of a grocer and my mother
On a wall across the street
In the Friday nights of my childhood.
In the dark cave of our car
We sat waiting for Mother.
Father would point and say: “Look!
The grocer is putting cheese on the scale
Now he is wrapping it in paper
Now he is taking money from your mother.”
I watched in amazement
Wishing Mother would not return soon
And Father would not start the car
So that I could gaze longer
At the shadow play on the wall.
Now my father sleeps in shadows
And my mother who lives alone
Goes to visit him every Friday evening
And I ask myself, like Plato:
Was this all real or a phantom?
July 18, 2010
Poems
1: Sword at the Ablution Pool, 2: In Temescal Canyon, 3: Red earmuffs, 4: Three Gifts, 5: Forgetfulness, 6: That Hitler Moustache, 7: Baghbaderan Wine, 8: The Night, 9: Visiting the Moon, 10: Secret, 11: A Red Rose for My Father, 12: The Soul Bird of Father, 13: In the Name of Father, 14: Magic Lantern, 15: The Family Koran, 16: Khomeini's Visit, 17: Death in the Sea, 18: Stomach Ulcer, 19: Hat in the Wind, 20: Languages of My Father, 21: The Cypress of Abarkuh
پدر پدران
بیستویک شعر برای پدرم
چهارده.
فانوس خیال
مجید نفیسی
این چرخ فلك كه ما در او حیرانیم
فانوس خیال از او مثالی دانیم
خورشید چراغ دان و عالم فانوس
ما چون صُوَریم كاندرو گردانیم
عمر خیام
خیال من همه از چراغی بود
آویزان بر فراز پیشخوان دكان
كه سایهی بقال و مادر را
بر دیواری آن سوی خیابان می انداخت
در جمعهشبهای كودكی من.
ما در غار تاریك ماشین
منتظر مادر مینشستیم
كه پدر به اشاره میگفت: "نگاه كن!
بقال پنیر را در ترازو میگذارد
اینک آن را توی كاغذ میپیچد
اینک پول را از مادرت میگیرد."
من با شگفتی تماشا میكردم
و در دل میگفتم كاش مادر زود برنگردد
و پدر ماشین را روشن نكند
تا من بتوانم دمی بیشتر
به سایهبازی روی دیوار چشم بدوزم.
اكنون پدرم در سایهسار خوابیده
و مادرم كه تنها زندگی میكند
هر جمعهعصر به دیدار او میرود
و من چونان افلاتون از خود میپرسم
آیا این همه حقیقت بود یا خیال؟
هژده ژوئن دوهزاروده
اشعار
۱- شمشیر در حوضخانه، ۲- در تمسکال چال، ۳- گوشبندهای سرخ، ۴- سه هدیه، ۵- فراموشی، ۶- آن سبیلِ هیتلری، ۷- بادهی باغبادران، ۸- شب، ۹- دیدار ماه، ۱۰- راز، ۱۱- گلسرخی برای پدرم، ۱۲- مرغ جان پدر، ۱۳- به نام پدر، ۱۴- فانوس خیال، ۱۵- قرآن خانوادگی، ۱۶- دیدار خمینی، ۱۷- مرگ در دريا، ۱۸- زخم معده، ۱۹- کلاه در باد، ۲۰- زبانهای پدرم، ۲۱- سرو ابرکوه
Firoozeh Khatibi:
Lovely Poem
Naomi Shihab Nye:
Beautiful, beautiful, beautiful.