خبر مرگ "بابک خرمدین" و داستانش بی اختیار مرا به یاد عباس نعلبندیان انداخت و نمایش ناگهان هذا... نمایشی که پیش از خودکشی بسیار امید داشت به دست کم بازخوانی ش با اجازه وزارت ارشاد و در آخرین لحظه ها- طبق معمول- دل مسئولین از ترس چماق هنروران چماق بدست به لرزه درآمد و اجرا نشد! نمایشی که بی گمان شخص اول نمایش ش خود هنرمند است که در عاشورای نمایش راهی و چاره ای ندارد بجز به مسلخ رفتن و قطعه قطعه شدن بدست خویشان و نزدیکان خود. بیچاره بابک همه عمر بدنبال ساخت فیلمی نام آور بود، بی خبر از اینکه خود بازیگر نقش اول چنین نمایشی است!

نگاه که میکنم دو نمایش از چهره درهم برهم و بهم ریخته شان هم چقدر شبیه هم است (با فاصله چند روزه مرگ بابک تا 8 خرداد سالمرگ خودکشی نعلبندیان) و چقدر آشنا! انگار خودم و خودمان را ناگهان در آیینه همین چند لحظه پیش به تماشا نشسته بودیم!

یاد و نام شان گرامی