آسو:
پرویز نیکنام
این بنده را از خردسالی، بدون مشوق، میلی به دانستن اوضاع ایران قدیم افتاد. بهتدریج، این ذوق چنان در وی رگوریشه گرفت که مطالعهی کتب راجع به ایران باستان را به مطالعهی کتب دیگر برتری داد. بهخصوص در میان این کتب، مسائل راجع به مزدیسنا، یعنی دین زرتشتی، بیش از همه توجه او را به خود کشید. سالیان دراز در تفرج این گلزار پر شکوفه و بهار گذشت و همیشه آرزوی آن داشت که گلی بهرسم ارمغان به ایران فرستد و از گلزار مزدیسنا به روی هموطنان روزنهای گشاید و آنان را به شنیدن سرودهای مقدس اوستا و نیایشهای نیاکان پارسا خرم سازد...
نگارنده همیشه در گوش داشت که زرتشتیان ایران نیز در میان هموطنان خود به درستکاری و بیآزاری و بردباری مشهورند. مطالعهی کتب مزدیسنا و مشاهدهی اعمال پارسیان [هند] مرا بر آن داشت که به تفسیر اوستا، کتاب دینی ایرانیان، بپردازم تا ازاینرو به تکلیف وجدانی و وظیفهی وطنپرستی خود رفتار کنم و عموم هموطنان را از این آیین کهن، که امروز هم موافق تمدن و مقتضیات این دوره است، آگاه گردانم. در ماه خرداد ۱۳۰۵ شمسی تفسیر گاتها را، که قدیمترین قسمت اوستا و از سرودهای خود پیغمبر است، به انجام رسانیدم.
ابراهیم پورداود در دیباچهی جلد دوم یشتها توضیح میدهد که چه شد او شروع به تفسیر و ترجمهی اوستا کرد. او در اولین سفرش به هند دو سال و نیم در آن دیار بود و در آنجا بخشی از مزدیسنا و اوستا را برای اولینبار به زبان فارسی برگرداند.
دکتر بهرام فرهوشی، استاد دانشگاه تهران و شاگرد پورداود، در مقدمهی ویسپَرَد مینویسد:
آنگاه که استاد دست به کار ترجمه و تفسیر اوستا زد، ایرانیان جز نامی از اوستا نشنیده بودند و از کیش و آیین و تمدن دیرین نیاکان خود بیخبر بودند. در همان اوقات، هنوز از روی جهل و تعصب، پیروان ارجمند دین کهن را میآزردند و جوانان ایرانی از زرتشت و دین زرتشتی جز کلمات گبر و مجوس چیزی نمیدانستند.
به عقیدهی دکتر فرهوشی:
پورداود با تفسیر اوستای خود و کتابهای دیگری که طی چهل سال در این زمینه تألیف کرد، علیرغم متعصبان بیمایه، پردهای را که بر افتخارات گذشتهی ما کشیده شده بود برکنار کرد و گذشتهی پرشکوه ایران کهن و دین و آیین و تمدن آن را برای دوستداران دانش آشکار ساخت.
دکتر محمد معین، صاحب فرهنگ معین و دیگر شاگرد پورداود، در یادنامهای که به مناسبت شصتسالگی استادش منتشر کرد مینویسد: «[پورداود] کهنترین و مهمترین یادگار کتبی نیاکان آریایی خویش را از زبان دیرین به پارسی نوین درآورد و بدینوسیله نام خویش را در تاریخ و ادب ایران جاوید گذارد.»
پورداود ۲۳ سال بعد از انتشار یادنامه زنده بود و به تحقیقاتش دربارهی اوستا و زرتشت ادامه میداد. او بعد از گشتوگذار فراوان در اروپا و تلاشهای آزادیخواهانه، در آلمان مستقر شده بود و در آنجا با شرقشناسان سرشناسی در ارتباط بود و با آنها مراوده داشت. مارکوارت آلمانی، متخصص زرتشت و مترجم گاتها؛ ادوارد براون، ایرانشناس بریتانیایی؛ اسکار مان آلمانی، استاد زبان فارسی و کردی؛ هارتمن، خاورشناس و استاد زبان سریانی؛ شدر، متخصص ادبیات ایران بهویژه شاهنامه؛ هل، خاورشناس و متخصص ادبیات عربی؛ میتووخ، عربیدان؛ ولف، نویسندهی فهرست شاهنامه؛ و مینورسکی، خاورشناس روسی ازجملهی آنها بودهاند.
او سالها در فرانسه و آلمان زندگی کرده و درس خوانده بود و زبان فرانسه و آلمانی را بهخوبی میدانست و، به گفتهی دکتر معین، به این دو زبان «کاملاً بصیر و صاحبنظر و با زبانهای انگلیسی و عربی نیز رفع نیاز میکند و به هر چهار زبان سخن میراند و از زبانهای کهن، بهویژه در زبان اوستایی، متخصص و نامبُردار است.»
برو به آدرس
نظرات