برای فریدون فرح اندوز

 

یکی دو سالی از انقلاب می گذشت .دیدن فیلم آمریکایی مصداق بارز طرفداری از امپریالیسم و غربزدگی بود. در همان روزها سینماها فیلمی نشان می دادند که از هر نظر فیلم هالیوودی محسوب می شد . تنها موردی که مجوز پحش این فیلم بود سوژه و نام فیلم بود . فیلم "پیام "  ساخته یک کارگردان سوری الاصل به نام مصطفی عقاد . فیلم در ایران "محمد رسول الله" نامگذاری شده بود. حتی کسانی که در آن سالها با سینما قهر بودند و یا سینما را حرام می دانستند برای دیدن  داستان زندگی پیامبر اسلام جلوی سینماها صف کشیدند. فیلم عقاد با تعداد زیادی از بازیگران نامی از قبیل آنتونی کویین و ایرنه پاپاس و موسیقی بی بدیل موریس ژار که به قول خودش "اذان را به ارکستر کشیده بود" قلب مسلمان را تسخیر کرده بود. دوبلورهای فیلم با توجه به حس و حال و اعتقاد قلبی آنروزها سنگ تمام گذاشته بودند . منوچهر اسماعیلی مدیر دوبلاژ فیلم به جای حمزه حرف می زد٬ رفعت هاشمپور به جای هندجگرخوار٬ ناصر طهماسب به جای بلال و نصرالله متقالچی به جای ابوسفیان هنرنمایی می کردند. نریشن فیلم را صدای گرم و مردانه ای می گفت که مانند مخمل نرم بود و گوش را نوازش می داد. فیلم را بارهای بار دیدم. از تلویزیون در هر مناسبت مذهبی سالی دو سه بار پخش می شد ٬ در مسجد محل ٬ در مدرسه و هیچوقت از دیدنش سیر نمی شدم . یکبار که دایی جان با من فیلم را تماشا می کرد گفت آن صدای گرم متعلق به فریدون فرح اندوز گوینده قدیمی رادیو ایران است . اسم در ذهنم ماند. حتی سالها بعد که همان صدا را شنیدم که نریشن فیلم  "بری لیندون " استنلی کوبریک را می گفت. 

  نوروز سال شصت و  شش بود . هنگام تحویل سال. دیوانه بغداد شهرها را به موشک و بمب بسته بود . در زیرزمین مرطوب خانه مادربزرگ نشسته بودیم و در زیر نور شمع سال را تحویل می کردیم و از لابلای صدای پارازیت و خش خش رادیو به برنامه تحویل سال صدای آمریکاگوش می دادیم . هر از چندگاه صدای شوم لرزش خفیفی خبر از اصابت موشک به یک جای شهر می کرد. آن صدای آشنا دعای تحویل سال را می خواند و از "گرداننده روزها و شب ها" میخواست که وطن ما و مردم ما را حفظ کند. یک جمله را هیچوقت فراموش نمی کنم " هر پرنده ای بر روی درختان آن خاک نغمه سر می دهد که دشمن ار تو سنگ خاره ای من آهنم ". سال نو شده بود و ما روی یکدیگر را می بوسیدیم و عید را تبریک می گفتیم.برنامه نوروزی صدای آمریکا ادامه داشت....... صدای فرح اندوز سالیان سال زینت بخش رادیو آمریکا بود . با تکیه کلام مشهورش "با سلامی دوباره" و با تکیه ای که بر "با" اول عبارت می کرد.

 چند وقت پیش از خیابان وست وود لس آنجلس  می گذشتم . خیابانی که اولین محل تجمع ایرانیان مهاجر در سه دهه گذشته است و به شوخی تهرانجلس هم نامیده می شود. وقتی از جلوی یکی از کتابفروشی های خلوت آنجا می گذشتم صدایی آشنا از بلندگو شنیدم و بی اختیار پشت ویترین کتابفروشی متوقف شدم ٬ صدای آشنای فریدون فرح اندوز بود که شعر مشهوری را دکلمه می کرد " برخیز شتربانا٬ بربند کجاوه". صدای او به کلمات جان می داد و لذت شعر زیبای ادیب الممالک فراهانی را چندبرابر می کرد

"امروز گرفتار غم و محنت و رنجیم   درداو فره باخته اندر شش و پنجیم"

 

 داستان آرش کمانگیر از زیباترین داستانهای اساطیری شاهنامه است. دلاوری که در سیاهترین روزهای ایران زمین برای تعیین سرحد بین توران و ایران می بایستی تیری پرتاب کند٬ محل فرود تیر خط مرزی دو کشور خواهدبود. آرش بر فراز دماوند می رود و  تمام نیرو و جان خود را در تیر می گذارد. تیر به پرواز درآمده و بدن بی جان آرش برزمین می افتد. تیر روزها و شبها پرواز می کند و سرانجام بر تنه درخت گردویی در کنار رود جیحون می نشیند. افراسیاب ناچار به عهده اش وفا کرده و خاک ایران را به ایرانیان بازمی گرداند. سیاوش کسرایی بر اساس این داستان شاهنامه شعر زیبای آرش کمانگیر را در سالهای خفقان پس از کودتا بیست و هشت مرداد سرود. شعری که یکی از زیباترین نمونه های شعر معاصر ایران است. این شعر به تازگی توسط سازمان کتاب صوتی ایران به صورت کتاب گویا عرضه شده و صدای فرح اندوز به اجرای فارسی و سوزی ضیایی به اجرای انگلیسی و موسیقی محمدرضا علیقلی حلاوتی دیگری به آن داده.

 اگر در شمال کالیفرنیا هستید٬ برنامه شبی با فریدون فرح اندوز را ازدست ندهید. او برای شب شعر فارسی و معرفی اثر جدیدش روز جمعه ۱۸ ژانویه در سنترال استیج شهر ریچموند خواهد بود . اطلاعات بیشتر را می توانید از اینجا بگیرید.      

 قسمتی از  اجرا شعر آرش کمانگیر را بشنوید