تنفر

 

پنجره

در قاب خیسش

شده شیفته گریه باران

 

تنفر

نمیابد خانه ای

به دل خزان

 

کجا ست خورشید

چگونه ناله کرد

چرا جنگ با افسانه

 

سنگ

حیران در  زمین

منتظرست زلزله زمان

 

شعر

نشان عشقی رها شده

ازتعصب نامردان

 

دنیا مات شده

ازبوالهوسی گلایه

از پوچی کنایه

 

جمعه

میگذرد بیصدا آرام

دوباره میروند یاران

 

بی تفاوت

به درهای بسته سکوت

پیش پای مردگان

 

اورنگ

Nov 2011

ازفصل پنجم