لالا کن ای کودکِ تنها، شب از درخت افتاده پایین،
سایه‌ها در لای پنجره می‌خزند ــ آرام و سنگین،
صدای گریه‌ی باد می‌آید از پشتِ دیوار،
و مادر با چشم‌های خالی، تماشایت می‌کند از آن‌سوی غبار.

لالا کن، نترس از دست‌هایی که زیرِ تخت می‌لولند،
یا از صدایی که از گوشه‌ی تاریکِ اتاق ــ می‌خواند،
همه‌ی قصه‌ها خون داشتند، همه‌ی خواب‌ها سرد بودند،
فرشته‌ها باز هم نیامدند، فقط گرگ‌ها ــ بیدار ماندند.

بخواب ای کودکِ بی‌پناه، تا کابوس تو را با خود ببرد،
تا در خوابی بی‌صدا، صدای زنجیر را به پا حس کنی که می‌چرخد،
بخواب که شب پایان ندارد، و فردا شاید ــ هرگز نرسد،
لالا، لالا... تا وقتی که بیداری برای همیشه خاموش شود.

 

---

شنبه شب، ۳ مه ۲۰۲۵ میلادی، در انتظارِ انتخابِ پاپ جدید در خوابگاه لژیونرها ـ صومعه‌ی سانتا ریتا، روم، ایتالیا.