گل گلاب

آب رفته به جوی بر نمیگرده ، اما از اشتباهات گذشته میشه درس عبرت گرفت.

حدود پنج دهه از انقلاب ایران میگذره ، انقلابی واپسگرا و ویرانگر در سرزمینی که حداقل خود ایرانی ها مدعی هستند دارای بزرگترین نخبگان و دانشمندان و کارآفرینان و پیشینه غنی تمدنی و فرهنگی و... هست.

طی این پنج دهه حتی یک مجموعه و سازمان و نهاد موفق و فراگیر در زمینه روشنگری و برنامه ریزی جهت گذر از وضع موجود ، ارتقای فرهنگ عوام ایرانی ، تدوین برنامه هایی برای دوران پساآخوند و... نه توسط جامعه بزرگ و ثروتمند و متخصص مهاجر خارج کشور ، و نه توسط نخبگان و متخصصان و وطن پرستان داخلی تاسیس نشده.

حداقل برای بسیاری از این افراد و گروه ها و مخصوصا ایرانیان مقیم خارج موقعیت تشکیل چنین مجموعه هایی چه از نظر نیروی انسانی متخصص و وطن پرست و چه از لحاظ زیرساخت های مالی و رسانه ای وجود داشته ، اما به طرز تاسف بار و شک برانگیزی هیچ اقدامی انجام نشده ، اما همه مدعی و طلبکار هستن و انگشت اتهام به سمت همدیگه میگیرن!

دوران حاکمیت جمهوری اسلامی و حکومت مذهبی تموم شده و خیلی زود سقوط و پایان جمهوری اسلامی در رسانه های جهان اعلام خواهد شد.

اینکه یک حکومت ویرانگر و غیر ملی سقوط کنه باعث خوشحالی هست ، اما باید از دوران گذار و پسا آخوند ترسید و هراسناک بود.

دوران خلا مابین پایان جمهوری اسلامی تا تشکیل حکومت جدید در ایران.

متاسفانه در غیاب یک اپوزیسیون قوی و یا یک جریان داخلی منسجم و با برنامه ، دوران پس از پایان جمهوری اسلامی آبستن حوادثی تلخ خواهد بود.

جامعه ایران به لطف حکمرانی فاجعه بار جمهوری اسلامی به طرز وحشتناکی خودخواه ، سرکش ، قانون گریز و فقیر شده است.

از رفتارهای این جامعه ی دیکتاتور زده و غرق در فساد و رانت و بی عدالتی ، هنگام سقوط حکومت مستقر و بلاتکلیفی مملکت تا تشکیل حکومت جدید باید ترسید.

فقر ، تبعیض ، واپسگرایی و توسری خوری و تحقیر طولانی مدت باعث شده که هر اقدامی در چشم این جماعت سرخورده و رها شده از بند دیکتاتوری مجاز باشه.

این جامعه مستعد هرگونه اقدامی جهت فراموشی سرخوردگی ها و کاستی های خودش هست!

و بدش نمیاد توان نداشته ی خودش در تغییر وضع موجود و تحمل چند دهه سیاهی و تباهی را با حرکات هیجانی ویرانگر و دور از عقل فراموش کنه.

هرچند خیلی دیر شده ، اما باز باید از همین امروز آستین بالا زد و برای دوران گذار از جمهوری اسلامی برنامه ریخت و ملت را نسبت به ملزومات آن دوران مطلع و هدایت کرد.

از حالا باید به فکر ساختارهای مورد نیاز در دوران گذار ، تدوین چارت نهادهای غیر حکومتی و فراجناحی ، سازمان های ملی و ساز و کارهای انتخاباتی و... بود.

نباید صبر کرد و در دل طوفان دستپاچه شد.

امروز هر وطن پرست متخصص و توانمندی باید دوران پساآخوند را در ذهن خودش ترسیم کرده و با پیش بینی کردن بحران ها و مخاطرات آن دوران ، برای عبور سالم و کم هزینه از آن و ورود به دوران حاکمیتی بر مبنتی خواست اکثریت ملت اقدام کنه.

به امید اینکه اشتباهات ، توهمات ، خودخواهی ها و تکروی های گذشته و خساراتی که بابتش به ایران وارد شد ، درس عبرتی برای ما شده باشه و مجدد خنجری در دل ملت و مام میهن فرو نکنیم و ملت را در کوران انتخاب سخت تنها نگداریم.

هر گروه بدخواه و وابسته ای میتونه در غفلت ما سوار بر گُرده ی ملت تنها و کم اطلاع و مغرور و سرخورده ایران بشه و دوباره چند دهه ما را به عقب ببره...