گل گلاب
دیروز حکومت مطلقه و غیرمردمی بشار اسد رسما سقوط کرد و خودش به روسیه پناهده شد.
از صبح اکثریت مردم سوریه غرق در شادی و پایکوبی هستن ، در ایران هم خیلی ها از رفتن بشار اسد ابراز شادمانی و رضایت میکنند.
این هموطنان تصور میکنند دومینوی تغییرات در خاورمیانه و حذف محور مقاومت به مراحل پایانی خودش نزدیک شده و کم کم کار جمهوری اسلامی هم تمومه.
منم مثل این هموطنان معتقدم کار جمهوری اسلامی به زودی تموم میشه ، البته نه بخاطر قیام و مقاومت و حرکت ملت ایران ، بلکه بخاطر حکمرانی منفی و ویرانگر خودش!
حکومت های مطلقه توان انجام تغییرات و اصلاحات واقعی ندارند ، چون از ابتدا حکومت خودشون را بر مبنای شعارهای ایدئولوژیک و متوهمانه بنا کردن و هویت این حکومت ها به همین شعارها وابسته هست.
عقب نشینی از این شعارها مساوی از دست دادن اندک طرفداران باقی مانده برای حاکم مطلقه هست.
امکان اینکه دیکتاتورها و پادشاهان عرفی هنگام احساس خطر و نابودی مملکت دست به تغییرات اساسی بزنن ، خیلی بیشتر از دیکتاتورهای نظام های ایدئولوژیک و حکومت های مذهبی هست.
آقای خامنه ای از وقایع جاری درس نمیگیره و راه خودشو ادامه میده.
جدای از توهمات مذهبی و موعودگرایانه خودش و راه اشتباهی که رفته اما جسارت قبول کردنش را نداره ، اطرافش پر از آدم های کوته فکر و خشک مغز و وطن فروشی هست که قصد رساندن صدای واقعی ملت ایران و واقعیت های اجتماعی جامعه و نارضایتی های فراگیر به گوشش را ندارن.
چون ماموریت و نفع این حضرات در جعل پیروزی و لاپوشانی شکست هست.
درواقع عملکرد خسارت بار جمهوری اسلامی در تمامی عرصه ها بلای جونش شده و اونو داره به سرعت میکشه کف مرداب سقوط و فروپاشی.
دیگه فرصت و منابعی برای جبران مافات باقی نمونده و رفتن این حکومت قطعی هست.
نظام طی سال های اخیر در اوج عدم مشروعیت و مقبولیت داخلی ، دلش به محور مقاومت ونیروهای نیابتیش خوش بود.
تصور میکرد کاستی های داخلی را میتونه با ادعاهای دهن پرکنی مثل قدرت منطقه ای ، قدرت موشکی و پهبادی و بازوهای فرامرزی لاپوشانی کنه و در موقع اضطرار از این نیروهای نیابتی هم برای حفظ خودش در منطقه و هم برای مقابله با بحران های داخل کشور استفاده کنه!
اما این آخرین کارت ج اسلامی طی مدت کمتر از ۱۴ ماه به کلی سوخت و سنوار با عملیات طوفان الاقصی ضربه ای به محور مقاومت و ج اسلامی وارد کرد که کل دشمنان جمهوری اسلامی با هم قادر به انجامش نبودن!
اسد با وجود سابقه فاجعه باری که در مقابله با ملت خودش داشت ، بنظرم با یک حرکت درست صحنه سیاست و زمامداری سوریه را ترک کرد.
اسد از کشت و کشتار و ویرانی جنگ داخلی قبلی سوریه درس عبرت گرفت و عامدانه جلو مخالفان هیچ مقاومتی نکرد و مملکت را بدون جنگ و خونریزی تحویل داد.
همه میدونیم اگر پاش بیفته و جمهوری اسلامی در چنین موقعیتی گرفتار بشه ، از کشتن ملیون ها ایرانی هیچ ابایی نداره و کشته شدن ایرانیان و ویرانی ایران را باعث نزدیکی به خدا و به سرانجام رسانیدن ماموریت آخرالزمانی خودش حساب میکنه.
من از این موضوع در دوران سقوط و گذار از جمهوری اسلامی به شدت هراسناکم و تجربه ثابت کرده آخوند اهل عبرت گرفتن از تاریخ و کوتاه اومدن در مقابل مردم نیست.
در نبود یک اپوزیسیون منسجم و قوی ، دوران پس از سقوط ج اسلامی بنظرم به شدت حساس و سرنوشت ساز و شاید ویرانگرِ اندک امیدهای باقی مانده برای آزادی و آبادی ایران خواهد بود.
حال و روز سوریه منو درگیر یک دوگانه کرده: دیکتاتوری سکولار یا بنیادگرایی مذهبی؟
شاید چندسال دیگه سوری ها حس و حال امروز ایرانی ها را داشته باشن و پیش خودشون بگن ایکاش اسد اندکی نرمش میکرد و اصلاحات انجام میداد و کار را به جایی نمیرسوند که بنیادگراها حکومت را به دست بگیرند!
شاید خوشحالی سوری ها و همچنین خوشحالی تعدادی از هموطن های ما چندان پایدار نباشه.
شاید درهای جهنم از طرف شرق و غرب به سمت ایران و خاورمیانه باز بشه.
تحریر الشام طرفدارهای قدرتمندی با اندیشه های خشک مذهبی در همسایگی ما و همچنین در میان میلیون ها مهاجر افغانی در ایران داره و از این مهم باید ترسید.
موج زایش خاورمیانه جدید به ایران خواهد رسید و ما از الان به روال سال های اخیر نگران این سرزمینیم.
نگران آینده وطن ، ملت و فرزندانمان.
نظرات