ایمان آقایاری

فغان ز جغدِ جنگ و مُرغوای او
که تا ابد بریده باد نای او
«بهار»

ظریفی با مطالعه‌ی متن «نبرد جنگ و صلح» انگشت انتقاد خود را بر واژه‌‌ی «نبرد» نهاده و متذکر این نکته شد که صلح، برای تفوق نیاز به نبرد ندارد و کاربرد این واژه می‌تواند موجب نقض غرض شود. از این رو نوشتن شرح مختصری در این باب لازم است.

ابتدا باید توجه داشت که آن‌چه جنگ یا واژگان مترادفش را شوم و نفرت‌انگیز می‌سازد نفس واقعه و نه لفظ آن است. عموما این لفظ تصاویری از کشتار، ویرانی و غارت را در ذهن مخاطب تداعی می‌کند. این رویدادها با جنگ در معنای مرسوم و تحت‌اللفظی آن هم‌خوانی دارند و ربطی به کاربرد استعاری این واژه ندارند. در جایگاهِ مَجاز، آبشخورِ واژگانی چون «جنگ» یا «نبرد» صرفا وجهِ رقابتیِ آن است.

مقایسه‌ی کنش‌های مدنی و سیاسی برای کسب قدرت با جنگ در معنای مرسوم را می‌توان در سطح ابزار و اهداف دنبال کرد. البته ممکن است که کنشگرانِ سیاسی در هر دو سطح به بدترین جنبه‌ی امر نظر داشته باشند. اما در بحث ما و در مورد وجه غالب کنش‌های ایرانیان ابدا چنین چیزی مشهود نیست. ابزارهای کنش سیاسی و مدنی اندیشه‌ها و کلمات‌اند، نمادها، تجمعات، فریادهای اعتراضی و در حادترین شکل دفاع مشروع از خود در سطح پرتاب کردن یک شی به سمت فرد مهاجم. اگر جمله‌ی بدنام شده‌ی «جنگ ادامه‌ی سیاست است با ابزار دیگر و سیاست ادامه‌ی جنگ با ابزار دیگر» را در بستر تاریخ تمدن بشری و از این منظر قرائت کنیم که سیر این تحول سیر جایگزین شدن «کلمه» به جای «سنگ» است یا لااقل می‌تواند چنین باشد، پس با نگرشی حداقل‌گرایانه هم کنش سیاسی نیازی به جنگ‌افزار ندارد.

در سطح اهداف باید به این موضوع توجه داشت که جنگ در معنای متداول نیز فقط هدفی واحد را پی نمی‌گیرد و می‌تواند اهداف متنوعی داشته باشد. تنازع در عرصه‌ی سیاسی نیز تابع همین الگو است. اما باز هم عطف به تجربه‌ی کنش سیاسی و مدنی ایرانیان باید گفت نزاع سیاسی ایرانیان با نیروی مسلط، در واقع تکاپویی برای دفع شر جنگ است. نیروی حاکم بر ایران نه تنها «جنگی ترکیبی» و چند دهه‌ای علیه شهروندان به راه انداخته بلکه آتش افروز جنگ‌هایی بیرون از مرزهای ایران نیز بوده و هر آن ممکن است شعله‌ی این آتش‌افروزی‌ها دامان ملت ایران را نیز بگیرد. از این جهت مبارزه‌‌ی ایرانیان در هر دو سطحِ ابزار و هدف، خشونت پرهیز و در راستای معدوم کردن یکی از مراکز تولید و توزیع خشونت در گستره‌ی جهان است.

جمله‌ی «جنگ سلامت دولت است» که ترجمان آن در دستگاه ذهنیت فاشیستی موسولینی «زیستن در جنگ» بود حاکی از حقیقتی است. جنگ نعمتی بیکران برای اقتدارِ حکومت به ارمغان می‌آورد. اعلام وضعیت اضطراری به بهانه‌ی جنگ، بهترین توجیه برای خفه کردن آزادی‌های انسانی و تفویض اختیارات بیشتر به حکومت است. حکومتی چون جمهوری اسلامی که ذاتا چیزی جز نهادی استقرار یافته بر بنیاد وضعیت اضطراری نیست از هر چیزی که به تیز کردن سلاح سرکوبش و زدودن موانعش برای قلع و قمع کردن بیشتر آزادی‌ها کمک می‌کند استقبال خواهد کرد. اگرچه بنا به این قاعده که حکومت‌های ایدئولوژیک در زمان استقرار با جنگ استحکام می‌یابند اما به هنگامِ اضمحلال، جنگ می‌تواند موجب فروپاشی آن‌ها شود، جمهوری اسلامی تلاش می‌کند از رویارویی مستقیم با قدرت‌ها پرهیز کند، اما شرایط شبه جنگی و تبلیغات داخلی برای جنگ را سخت دوست می‌دارد. به همین دلیلِ واضح کنش‌های آزادانه‌ی فردی، کنش‌های آگاهانه‌ی جمعی، تصاحب نمادهای بین‌المللی صلح و آشتی و در یک کلام، جای گرفتن در نقطه‌ای که با صلح سرشته است اعلام تخاصمی بی‌امان با حکومتی ماهیتا جنگ‌افروز است. به همین مناسبت تداوم هرچند خسته کننده و آزار دهنده‌ی مسیر متمدنانه‌ای که ایرانیان در مقابلِ رژیم، پیش گرفته‌اند نویدبخش پیروزی واقعی است. این معنای نبرد صلح با جنگ است. تشابه اسمی هیچ خدشه‌ای به حقیقت این امر وارد نمی‌سازد؛ امر خطیرِ نبردی که ابزار و اهدافِ متناظر با سرشتِ خود را خلق می‌کند، ابزار و اهدافی که هیچ نسبتی با جنگ ندارند.