با مرگ شاپور اول در 271 میلادی، بر سر جانشینی او در میان پسران اختلاف افتاد و کار تفرقه و نزاع به میان دربار و روحانیون کشید. رهبر رسمی روحانیت زردشت (کارتیر) جانب بهرام را گرفت و مانی پیام آور اصلاح دینی، طرف مخالف را. پس با موفقیت بهرام به پشتوانه کارتیر و اعم دربار و اشراف، کار مانی نیز دشوار شد و در سال سوم سلطنت بهرام به زندان افتاده، بقتل رسید. مانویان اصلاح طلب نیز در سرتاسر ایران مورد تعقیب قرار گرفتند و جمع کثیری کشته شدند. بدین ترتیب، اولین تلاش روحانیون روشنفکر زردشتی در اصلاح این دین باستانی شکست خورد و حاکمیت بلامنازع مذهب خشک و رسمی موبدان صاحب قدرت بر جای خود مستدام تر گردید.

مانی در بین النهرین در حدود 215 میلادی متولد شده و تحت تأثیر محیط ایرانی– رومی آن دیار هم به مذهب زردشتی و هم به دیانت مسیحی اطلاع حاصل کرده بود. از حدود 20 سالگی به ترویج الهامات دینی خویش پرداخت که مجموعه ای  انسان دوستانه و روحانی، برگرفته از بهترین تعالیم مسیح، بودا و زردشت بود. با توجه به جذبه الهی مانی و علاقه مردم به او، اردشیر بابکان و شاپور اول هر دو او را منزلت می نهادند و مانی در دربارشان ارج و مرتبه داشت. مذهب مانوی به سرعت قبول عامه یافت و بخصوص در میان اقوام پارتی شرق ایران که با مانی هم اصل و ریشه بودند، طرفداران بسیاری پیدا نمود. اما متأسفانه با سقوط مانی و کشتار پیروان او، اصلاح دین فرتوت زردشتی به تعلیق افتاد و ایرانیان از بخت و موهبت داشتن مذهبی پیشرو و مردم گرا محروم شدند.

رهبر روحانیون زردشتی (کارتیر) نیز مغرور از شکستن کمر مانویان به کار مسیحیان پرداخت و آنان را نیز به اتهام همدستی با روم، تحت زجر و ستم قرار داد. پس در دوران بهرام اول و دوم، آزادی مذهبی در ایران که در ایام اشکانی رایج بود، بشدت نقصان پذیرفت و در عوض تعداد آتشکده ها و موبدان ثروتمند فزونی گرفت.

پس از مرگ کارتیر، روحانیون رسمی دیگر نیز شیوه خشک او را در تلقین قوانین غیر قابل انعطاف طبقاتی و مذهبی ادامه دادند. از جمله تاکید مؤکد موبدان بود در مورد جدایی بزرگان و اشراف از طبقات عامه، که با البسه  مشخص و حقوق محدود تحت کنترل و نظارت دائم بودند. ازدواج بین طبقات ممنوع بود و بزرگان تشویق میشدند که با ازدواج با نزدیکان و خویشان و حتی با محارم، خون اصیل، نسب اشرافی و ثروت خانوادگی خود را حفظ کنند.

اکثر شاهان ساسانی در دو قرن بعد از شاپور اول، حکومتهای کوتاه و پر دردسری داشتند که چه بسا با توطئه های درباری و ترور فردی، حتی به ده سال هم نمی رسید. تا بدانجا که شاپور دوم در بطن مادرش به شاهی رسید، چون سایر اولاد ذکور در دسایس مختلف بقتل رسیده و یا کور گردیده بودند.

چالش جدید خارجی برای ساسانیان در شرق و توسط مغولان هیتالی ایجاد گردید. این قوم چادرنشین کارشان بدانجا کشید که در زمان قباد اول (حدود 500 میلادی)، او را چون دست نشانده ای می چرخاندند. قباد ضعیف از بیزانس نیز شکست سختی خورد، و اینهمه فشارهای مادی و اقتصادی ایجاد کرد، که البته طبقه اشراف و بزرگان همه را دو دستی بر گرده دهقانان و صنعتگران نهادند. اینان نیز بجان آمده از بزرگان زمیندار که مال و جان و ناموس عامه را در کف داشتند، طغیان کردند و برهبری مزدک، موبد اصلاح طلب زردشتی، رایت آزادی، عدالت و برادری برافراشتند و چندین سال در ایران نفوذ و قدرت یافتند.

مزدک قرنها از زمان خود جلو بود و اندیشه های او نشان از عقاید عمیق اجتماعی و اشتراکی مدرن داشت. او بیش از هر چیز خواهان اصلاحات ارضی و طبقاتی بود که قدرت اشراف و موبدان را محدود میکرد. وی همچنین خواستار تقسیم زمین و آزادی زنان از حرمسرای زمینداران بزرگ بود. قباد ضعیف ابتدا در برابر شورش مزدکیان راه همدردی و مصالحه جویی گرفت و بر اشراف برای رعایت حال رعیت فشار آورد. اما روحانیون زردشتی که از عقاید غیر سنتی مزدک وحشت داشتند، با اشراف ناراضی متحد شدند و قباد را وادار به کناره گرفتن از سلطنت و تعیین جانشین نمودند.

مزدکیان  خواستار جانشینی کاووس شدند، ولی او مبارزه را به نماینده موبدان و بزرگان یعنی خسرو باخت. خسرو نیز بحث جانشینی را با قتل عام برادران خود خاتمه داد و در 528 میلادی مزدک را نیز زیر شکنجه به قتل رساند.

متن کامل کتاب "فارسی نامه" منجمله فهرست منابع در تارنمای ذیل موجود است.

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3436/ketab3436.pdf