سلطه سرداران اسکندر (سلوکیان) بر ایران حدود یکصد سال دوام داشت که با نزاع دائم و خونین در میانشان و به خاطر قدرت گیری قوم ایرانی پارت، از حدود 240 قبل از میلاد به سراشیب سقوط افتاد.
پارتیان که مجموعه ای از قبایل متحد شرق ایران و تحت سلطه سابق پارسیان بودند، اگر چه نامشان شبیه بود، اما دنباله هویت پارسی نبودند. حتی بعد از به قدرت رسیدن مجدد ایرانیان، زبان یونانی تا دویست سال خط رسمی حکومتی و نقش بر مسکوکات پارتی میبود. پارتیان همچنین برای جلب دوستی دولتشهرهای یونانی تابع و همسایه شان و به خاطر ضعف فرهنگی قبایلشان، در هنر و ساختمان سازی تقلید از سبکهای یونانی می کردند و با افتخار خود را "یونان دوست" می نامیدند.
با ظهور و استیلای خشن رومیان بر تمدن یونانی (از حدود 200 قبل از میلاد) پارتیان بدنبال کسب حمایت سربازان و صنعتگران یونانی تبار در بین النهرین وآسیای صغیر بودند، تا در مواجهه با رومیان مقتدر یاری گیرند. پایتخت اول پارتیان در شهر نسا (نزدیک عشق آباد فعلی در ترکمنستان) قرار داشت و سلسله حکومتشیان به نام اولین شاه پارت (ارشک یا اشک) که بر سلوکیان شورید و بقدرت رسید، اشکانیان نامیده میشود. اشکانیان اهل کشاورزی، دامداری و جنگجویی بودند ولی علاقه چندانی به تمدن شهر نشینی، خط و نوشتار نشان نمی دادند.
بعد از یکصد سال رشد و نفوذ در شرق ایران، شاه اشکانی (میتراداد) ضربه نهایی را بر بقایای لشکر سلوکیان وارد آورد و عروس جدید بین النهرین (سلوکیه) را در 140 قبل از میلاد تصرف نمود. بدین صورت، رومیان نیز که متصرفات آسیای صغیر یونانیان را بلعیده بودند، با پارتیان همسایه شدند و تاریخ سیصد ساله رقابت روم و اشکانی آغاز گردید.
خشونت و بلندپروازی رومی در 55 قبل از میلاد در رقابت سه جانبه میان دو کنسول وقت (پمپی و سزار) و کنسول قبلی (کراسوس) برای کسب کامل قدرت و ایجاد و احراز مقام امپراطوری، تجسم یافت. هر کدام از اینها با تکیه بر منصب و قدرت خود سعی در فتح سرزمینهای جدید و چپاول ثروتهای ملل دیگر داشتند، تا دل توده زیاده خواه روم را با بذل غنایم و بردگان بدست آورند ودر مبارزه قدرت پیشی گیرند.
کراسوس ثروتمند نقشه حمله به شرق را کشید تا مانند اسکندر، "وحشیان" ایران و هند را شکست دهد ومال و جانشان را تصاحب کند. پس به رغم قرارداد صلح روم و پارت و بر خلاف رای خردمندان و مطلعان ، به پادشاهی اشکانی در بین النهرین حمله ور شد. اما پارتیان هر چه در نوشتن و خواندن کُند بودند، در اسب سواری تند و چالاک میرفتند. سواران سنگین اسلحه و زره دار مهمترین وزنه پارتی علیه رومیان متکی بر پیاده نظام بود. اشکانیان همچنین با سواره نظام تیرانداز می توانستند نظم جنگی هر سپاهی را بر هم ریخته و از پایتخت جدید خود در تیسفون دفاع کنند. کراسوس با حدود 40 هزار نفر سپاهی به جنگ سردار پارتی (سورنا) در نزدیک شهری به نام کارهه (مرز ترکیه وسوریه فعلی) رفت.
سورنا که از اشراف یکی از هفت خانواده متحد و متفق اشکانی و دست راست شاه ارد دوم بود، برای جنگ کارهه بخوبی برنامه ریزی کرده بود. او بکمک یک قبیله دوست عرب، رومیان را به مسیری خشک و بی آب و علف کشاند و توان آنها را در یک پیاده روی طولانی به تحلیل برد. بنابراین، وقتی سپاه روم در کارهه به مقابل پارتیان رسید، هم از خستگی رنج میبرد و هم بیتاب بود تا جنگ با این اسب سواران کم تعداد (ده هزار نفر) را هر چه زودتر یکسره سازد و از آن بیابان گذر نماید. اما سورنا به ضعف عددی خود واقف بود و به نبردی فرسایشی و روش جنگ و گریز روی آورد.
سواران تیرانداز پارتی به رومیان حمله می کردند و سپس حالت عقب نشینی گرفته، از مقابل آنان می گریختند. رومیان با بی صبری پارتها را تعقیب می کردند تا کار را یکسره کنند که ناگهان دچار "تیر پارتی" آنان می شدند. تیر پارتی آن بود که سواران اشکانی در حال عقب نشینی سریع می توانستند کاملاً برگردند و مستقیماً به پشت سر خود شلیک نمایند. ظاهراً قدرت تیرشان هم چنان بود که از سپر و زره رومی می گذشت و لااقل سربازان را زخمی و عاجز می نمود. وقتیکه نظم یک گروه از پیاده نظام روم بدین ترتیب برهم می خورد، سواران زره پوش ایرانی با نیزه و گرز بر آنان حمله می بردند و کشتار می کردند. در نتیجه این تاکتیک موفق، نبرد کارهه یکی از بزرگترین شکستهای تاریخ روم شد. کراسوس و پسرش کشته شدند و سرزمین همدستان ارمنی آنها به دست پارتها افتاد. از سپاه روم حدود 20 هزار نفر کشته و 10 هزار نفر اسیر گردیدند و پرچم های پر افتخار لژیون های روم به دست ایرانیان افتاد. متأسفانه برغم این پیروزی چشمگیر، سورنا به زودی مورد حسد و سوءظن شاه اشکانی قرار گرفت و به جلادان سپرده شد.
در سالهای بعد و هنگام جنگ داخلی در روم (میان پمپی و سزار) پارتیان بر متصرفات غربی خود افزودند و تیسفون قدرت و شوکت گرفت. اما اشکانیان ظاهراً تحت تأثیر روحیه یونان دوستی، بدنبال ایجاد امپراطوری مشابه هخامنشیان نبودند و شیوه حکومتی خود را بر اساس اتحادیه قبایل و خاندان های مقتدر محلی حفظ کردند. این بزرگان محلی در شوراهای سلطنتی حق رأی داشتند، بر انتخاب شاه جدید اشکانی تأثیر می گذاشتند و حتی بعضاً به نام خود سکه می زدند. خاندان های هفت گانه اشکان مثل سورن در سیستان و مهران در البرز مرکزی، هر کدام لشکری مستقل (آزادان) داشتند که فقط در هنگام جنگ با یک دولت خارجی به زیر فرمان شاهان اشکانی میرفت. اینکه پارتها چهارصد سال (تقریباً دوبرابر هخامنشیان) دوام آوردند و چندین بار سپاهیان منظم و تا دندان مسلح رومی را شکست دادند، نشانه توانمندی و کارسازی آن رهبریت اشتراکی و غیر متمرکز در مهار توانایی ها و ارضای خواستهای طوایف ایران است.
در نهایت، جنگ و مبارزه مستمر با روم و هم پیمانان ارمنی آنان، باعث ضعف و فتور مالی و نظامی اشکانیان گردید و مقام و منزلت آنان را در برابر بزرگان محلی نقصان داد. بنحویکه دولتشهرهای ایران و امیران محلی قویتر و مستقل تر شدند و شاهان اشکانی ضعیفتر و ضربه پذیرتر گردیدند. سرانجام یکی از این امیران (اردشیر) در ایالت پارس سر به طغیان برداشت و با ساقط کردن آخرین شاه اشکانی، دومین سلسله پارسی در ایران را به نام ساسانیان بنیاد نهاد.
نظرات