The Endless War
Here he comes
With heavy footsteps
As if he is in an army parade
Or a commander in a battlefield
Visiting the barricades.
He opens the lid of every barrel
And lifts every garbage bag
With his long staff,
And picks up the war spoils
With his other hand:
Perhaps this bottle of wine
Had served a young couple,
Or this fragrant box of pizza
Brought a small family together,
Or this Morrison's broken disk
Sung incessantly:
"On a Venice canal".
Here he comes
Wearing no backpack
Or star on his shoulderboard
From an endless war
Fought in the back-alleys
Between the homeless and happy homes.
January 6, 2005
By Majid Naficy
جنگ بی پایان
می آید
با گام های سنگین
انگار در صف پیاده نظام است
یا خود سرداری ست در جبهه
که از سنگرها دیدن می کند.
درب هر انباره را می گشاید
و با چوب تعلیمی اش
کیسه های زباله را بالا می برد
و با دست دیگرش
غنیمت های جنگی را برمی گیرد:
شاید این شیشه ی شراب
پیاله دار زوجی مهربان بوده
و این جعبه ی خوشبوی پیتزا
مهماندار خانواده ای کوچک
یا این صفحه ی شکسته ی موریسون*
یکریز می خوانده:
"روی آبراهه ای در ونیس."
می آید
نه با کوله ای بر پشت
یا ستاره ای سردوش
از جنگی که هرگز پایان نمی گیرد
در کوچه ها و پس کوچه ها
میان بی خانه ها و خانه های خوشبخت.
۶ ژانویه ۲۰۰۵
مجید نفیسی
*- Jim Morrison 1971-1943 آوازخوان و شاعر کولی مأب گروه "درها" که مدتی در ونیس زندگی می کرد. بندی از شعر او از شهرداری ونیس بر دیواری در بردواک حک شده است.
A pure poem, with unique metaphors, beautiful, touching and full of meaning.
Bravo