فرشتگان موجوداتی پیچیده؛ مخلوقاتی از جنسِ روح بوده که نشان دهندهی ایدئولوژی های عقاید مختلف هستند، از زمانی که خود را میشناسم ـــ فرشتگان همیشه به نحوی فکرِ من را مشغول کردند. به خصوص در دنیای هنرِ نقاشی. اینجور متصور هستیم که فرشتگان میانجیانِ بین خدا و مردم هستند. با فرود آمدن به زمین، آنها همیشه به آدمیان ـــ کمک کرده و از ایشان (هم از روح و هم از جنس) مراقبت می کنند. حضور آنها به ما در برابرِ نیروهای اهریمنی ـــ کمکِ بزرگی است، آنها در حال نبردِ ابدی با شیطان هستند.
ادیانِ ابراهیمی معتقدند که فرشتگان بندگانی گرامی بوده که از فرمان خدا سرباز نمیزنند. آنچه به آنها فرمان داده میشود را موشکافانه انجام میدهند. جنسیت نر یا ماده ندارند. نه میخورند و نه میآشامند. نه رنجیده و نه خسته میشوند و نه همسری برمیگزینند.
در هنر (در اینجا فقط از تخصصِ خودم؛ نقاشی صحبت میکنم) تعداد زیادی تصویر از فرشتگانِ زن وجود دارد، با این حال، در اسطوره های کتابهای مقدس مسیحیان، یهودیان و مسلمانان؛ زنانگی فرشتگان کاملاً وجود ندارد. برخلاف آنچه در جهنم اتفاق میافتد، جایی که تنوع جنسیتی متعادلتر به نظر میرسد، با تعداد زیادی شیاطینِ زن، در کتابهای مقدس حتی یک نامِ فرشتهی زن ـــ نمیبینیم!
خداشناسان (دفاع و توجیه) استدلال میکنند که فرشتگان مرد یا زن ـــ مذکر یا مؤنث نیستند، حداقل آن طور که ما انسانها تفاوتهای جنسیتی را درک کرده و تجربه میکنیم. با این حال، هر زمان که کتابی مقدس کلمهی فرشته را ذکر می کند، همیشه به شکلِ مذکر آن استفاده می شود. در واقع، هنگامی که فرشتگان در مقابل مردم ظاهر می شوند، در آن کتابِ مقدس، آنها همیشه به عنوان انسان دیده شده و وقتی اسمی به آن داده می شود، همیشه مذکر است.
پس فرشته خانمها کجا هستند؟
با مقداری تحقیق ـــ به این نکته بر میخوریم که کلمهی عبری برای فرشته؛ ملک بوده که بعداً به یونانی ـــ آنجِلوس ترجمه شد. هر دو به معنای رسول (کسی که مٲمور رساندن پیام از جانب کسی برای دیگری باشد. فرستادهشده، پیغمبر، قاصد، پیک) بوده و هر دو اسمِ مذکر هستند. از این نظر، اگر کتابهای مقدس را به عنوان تنها مراجع در این زمینه در نظر بگیریم، به نظر می رسد همه چیز نشان داده که هیچ فرشتهی مونث وجود ندارد، با این حال، شاید کلمه فرشته در نهایت یک گونه را تعیین نمی کند، بلکه به طور انحصاری یک موقعیت؛ یک شغل است، اختصاصی برای جنسِ مذکر.
همانطور که قبلاً گفتم، تمام ظواهرِ فرشتگان در کتابهای مقدس، قیافه های مردانه را توصیف می کنند. بیشترِ این ظهورات عمومی هستند، یعنی فرشته نام خود را نگفته و به سادگی کار خود را انجام می دهد، اغلب خبری را اعلام می کند. اما وقتی نامی به آنها داده می شود، همیشه مذکر هستند، هرچند زیاد هم نیستند. کتبِ مقدس ادیانِ ابراهیمی؛ تنها دو فرشته را نام می برد: جبرئیل و میکائیل.
کتابِ دانیال (یکی از بخشهای عهد عتیق است که سرگذشت زندگی دانیال پیامبر را که یک یهودی است که در بابل به اسارت گرفته شده است ـــ بیان میکند) ظاهرِ جبرئیل را به صورت مردی عادی توصیف کرده است. شیخ مفید ـــ از علمای برجسته شیعه؛ در روایتی آورده که جبرئیل در میان فرشتگان به شکل مردی میان بالا، سپید پیشانی، سیه چشم، و دارای چهار بال سبز مرصع لؤلؤ است. نام جبرئیل در زبان عبری؛ به معنای مرد خدا است. پیامبرِ اسلام نیز مدعی بوده که جبرئیل غالباً به چهرهی جوان خوشرویی به نام دحیة بن خلیفه کلبی ـــ روی ظاهر میشده است. گاهی دیگر ـــ جبرئیل همچون مردی معمولی؛ با جامهای سبزرنگ و عمامهای ابریشمی ظاهر میشده است.
انگاری تنها کسی که به فرشتگانِ مونث اشاره می کند ـــ زکریا (از کاهنان گروه ابیا، در دوران پادشاهی هیرودیس و از کاهنان معبد سلیمان در اورشلیم. مسیحیان و مسلمانان معتقد به پیامبری زکریا هستند امّا یهودیان پیامبری او را انکار میکنند) است که از ظاهر دو زن بالدار یاد می کند. برخی تعبیر می کنند که آنها می توانند فرشتگانِ ماده باشند، اما حقیقت این است که زکریا برای اشاره به آنها ـــ از کلمهی فرشته استفاده نکرده و از موجوداتِ بالدار با ظاهری مردانه استفاده می کند. یعنی زکریا می گوید: این دو زنِ بالدار ـــ در حالی که سبد شَّر و ناپاکی را حمل کرده ـــ پرواز می کنند. او آنها را با بال های یک لک لک، پرنده ای پلید در افسانه های عبری ـــ توصیف می کند. این تنها اشاره ممکن به فرشتگان زن در کتابهای مقدس است: زنانی که اساساً شر را حمل کرده و شکل پرنده ای پلید و چرکین را به خود می گیرند.
این نکته فکرم را مشغول می کند: اگر فرشتگان زن در کتبِ مقدس وجود ندارند، چرا فرشتگان اغلب در هنرِ نقاشی ـــ به عنوانِ زن ـــ به تصویر کِشیده می شوند؟ با مراجعه به دیگر کتابهای مذهبی به این جملات بر میخورم که ممکن است این بازنمایی های زنانه از فرشتگان ـــ مربوط به سنت های بت پرستی باستانی بوده که کم کم در اندیشه و بالاتر از همه در هنرِ نقاشی (به ویژه نقاشانِ مسیحی دنیای غرب) ادغام شده است.
بسیاری از اساطیر، به ویژه اساطیرِ یونانی، از چهره زنانِ بالدار استفاده می کنند. برخی از الهه های بت پرست نیز بالهایی غیر قابلِ باور در دنیای واقعی داشتند، آنها پیام آور پیروزی و به نوعی مانند فرشتگان رفتار می کردند، ناگهان ظاهر می شدند، پیام می دادند، شمشیر به دست گرفته و در میدان های نبرد می جنگیدند. مثال دیگر؛ مورد علاقهی من ـــ والکِری ها از اساطیر اسکاندیناوی هستند. آنان زنان جوان و زیبایی بوده ـــ نادیدنی که در جنگهای سخت ـــ به نبرد میپرداختند. آنها در خدمتِ اودین (سرکردهی ایزدان آسیر در اساطیرِ اسکاندیناوی و ژرمنها)، والاترین خدای نوردیکها (مردمان ژرمنی شمال و کشورهای اسکاندیناوی)، میباشند.
شاید حق با یزدانشناسان باشد و فرشتگان از نظر انسانی؛ مذکر یا مونث نیستند، اما در این صورت باید حداقل یک اشاره به یک فرشته مؤنث، یا حداقل یکی با صفاتی که به طور سنتی با زنانگی مرتبط است، وجود داشته باشد. کتبِ مقدس ادیانِ ابراهیمی در مورد فرشتگان ـــ کمک بسیار کمی می کند. می دانیم که فرشتگان نمی توانند فرزندانِ فرشته تولید کنند، این بدان معنا نیست که آنها بی جنسیت هستند. در واقع، تعداد زیادی از فرشتگان مونث سقوط کرده (فرشتگانی شریر و سَرکش که در عین حال دارای خواستههای نفسانی بوده و از دستور خداوند مبنی بر تعظیم و کرنش در برابر انسان امتناع ورزیده و به دلایل دیگر خداوند را مکدر ساختند، پس از آن از آسمان و از جایگاه فرشتگان رانده شدند) و دیگرانی هستند که پس از سقوط، مانند سِمیآزا، موجودات دورگه ای را با زنان انسان، یعنی نِفیلیم ها را پدید آوردند. نِفیلیم ها سقوط کردگان یا غولپیکران، موجودات یا مردمان اسرارآمیزی هستند که در اسفار پیدایش و اعداد از تنخ (از مجموعه کتابهای مقدس یهودیان) با همین عنوان و در سفر حزقیال (این کتاب بر اساس رویاهای حزقیال نبی هنگامی که او به مدت ۲۲ سال در بابل بین سالهای ۵۹۳ تا ۵۷۱ قبل از میلاد زندانی بود ـــ نوشته شده است) به شکلِ غیر مستقیم به آنها اشاره شده است.
این واقعیت که فرشتگان سقوط کرده می توانند به فعالیت های تولید مثلی ـــ (هرچند نامشروع و مشمول عذاب الهی) بپردازند، دلیل بر احتمال وجود بیش از یک جنسیت در میانِ فرشتگان است. پس چرا از فرشتگانِ زن نام برده نمی شود؟ جریان بر سرِ چیست؟ شاید به این دلیل است که تمام فعالیت های فرشتگان روی زمین که در کتبِ مقدس توضیح داده شده ـــ ماهیتِ نظامی دارند. فرشتگان یا پیام می فرستند یا می جنگند، گاهی اوقات در نوعی جنگ سرد علیه شیاطین و دیگر موجوداتِ شَّر زاده هستند. در این زمینه، برای همین در قدیم برداشتِ اینکه زنان مستقیماً در این مسائل سنتی مردانه دخیل باشند ـــ غیرقابل تصور بوده است.
به همین دلیل؛ شاید کلمهی فرشته به نوع خاصی از موجودات آسمانی اشاره نمی کند: بلکه به یک مقام، یک مأموریت، تجسم یافته در موجودی با ماهیت واسط بین معنوی و جسمانی اشاره دارد. با توجه به قضایایی که در زمین به جنسیت مذکر تعلق داشتند، منطقی است که فرض کنیم نمایندگانِ آسمانی آنها در میانِ ـــ ما شکلِ مشابهی به خود می گیرند.
همچنین می دانیم که فرشتگان از نظر زمانی و مکانی محدود بوده و مانند انسانها شکل و وجودِ محدودی دارند، البته با مؤلفه های گسترده تر. آنها مطلقاً موجوداتِ روحانی نیستند، اما درجاتی از جسمانیت یا به نوعی جرم حجمی معنوی دارند. تمرکز و توجه سنتی و مذهبی در اینجا بیخود و حتی نادرست می شود. زیرا فرشتگان فقط در آفرینش وجود دارند، به طوری که معنویت آنها به نوعی دارای درجه ای از مادیت است، حتی اگر بسیار فراتر از توانایی ما در درک آن باشد.
نداشتنِ بدن فیزیکی، حداقل همانطور که ما از آنها تصور می کنیم، تفاوت های جنسیتی بین فرشتگان برایمان بی اهمیت می شود. با این حال، هنگامی که آنها با جهانِ مادی تعامل دارند، شکلی انسانی به خود گرفته که عمدتاً مردانه است، اما همانطور که قبلاً گفتم، شاید این به یک موضوعِ شغلی مربوط می شود. یک فرشته مونث، در زمان های نگارشِ کتب مقدس، یک حقه و یک کلک محسوب میشد.
طبقِ معمول؛ ما ایدهی دقیقی در مورد چگونگی روابط بین فرشتگان و حتی کمتر بین فرشتگان و خاکیان نداریم. در کتبِ مقدس، تمام تعاملات فرشتگان با انسانها ـــ شامل انجام وظایفی بوده که به طور سنتی با مردان مرتبط است. در این رابطه، واقعاً جای تعجب نیست که هیچ مدرکی از فرشتگان زن در کتاب مقدس وجود ندارد.
من تا این جا فقط به کتبِ مقدس ادیانِ ابراهیمی اشاره کردم، اما ارجاعات جالب دیگری نیز وجود دارد، مانند جان دی ( ریاضیدان، اخترشناس، متخصص علوم خفیه و مشاور ملکه الیزابت اول)، که ادعا میکرد که زبان فرشتگان را آموخته و طرح ظریفی از دسیسهها و احساسات را در میان فرشتگان کشف کرده است. او حتی به سفر خنوخ ( یک متن مذهبی آخرالزمانی باستانی به زبان عبری است که براساس سنت به خنوخ، پدربزرگ نوح، نسبت داده شده است. کتاب خنوخ حاوی مطالب منحصر به فردی در مورد منشأ شیاطین و نفیلیمها، چرایی سقوط برخی از فرشتگان از بهشت، چرایی ضرورت طوفان نوح و... می باشد) نیز اشاره کرده بود.
به عنوان مثال، در آنجا صحبت از یِکوم (یکی از فرشتگان شیطانی که فرزندان انسان و فرشتگانی که از بهشت نازل شده بودند را اغوا کرد)، یک فرشته مونث است که از چشمِ خدا افتاده است. همچنین از آرادیا ـــ خواهر لوسیفر (نام قبل از سقوط شیطانی است که بنابر متون ادیان ابراهیمی موجب سقوط آدم شد. ریشه نام لوسیفر از زبان لاتین به معنی آورنده نور است) نیز یاد می شود.
جستجویم در رابطه با فرشتگانِ زن ـــ همین جا پایان گرفته و علیرغمِ همهی گفتهها ـــ هنوز در هنرِ نقاشی غربی؛ که در آن از فرشتگان به عنوانِ زنانِ زیبا اما جنگجو و با غیرت نشان داده میشود ـــ لذت میبرم.
نورماندی، اکتبر ۲۰۲۵ میلادی.
نظرات