آتش بیاران معرکه نفاق
چه کسی باعث تفرقه در اپوزیسیون جمهوری اسلامی است؟
اکثریت مطلق اپوزیسیون جمهوری اسلامی خارج از ایران را افراد مسن تشکیل میدهند. در بین این افراد، بسیارند کسانی که عمری برای حقوق انسانی مردم و برقراری آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی با دیکتاتورها و خودکامگی ها ی آنها مبارزه کرده، و چه بسا تاوان حق طلبی خود را با زندان رفتن و شکنجه شدن پرداخته اند. برای آنها مشاهده وضع اسفناک مردم درون ایران کلی دردناک و پرسش برانگیز است. این افراد دردی را احساس میکنند که تا بن استخوان آنها نفوذ میکند و در عین حال این پرسش آزارشان میدهد که چرا علیرغم جانفشانیهای متهورانه جوانان دختر و پسر درون ایران در مبارزاتشان، این رژیم اهریمنی همچنان بر اریکه قدرت تکیه دارد و روز بروز سبعانه تر بر حقوق ابتدائی و انسانی آنها می تازد؟
مبارزه مدنی جوانان داخل ایران که خود نشانه ای از شهامت و از جان گذشتگی است در سالهای اخیر، علیرغم سرکوب های ضد بشری و مخوف رژیم، بیش از پیش چشمگیر شده است. در این مصاف نا برابر میتوان گفت که عملکرد متهورانه دختران جوان، بالاخص، دنیا را به تعجب و تحسین واداشته است. چرا این حکومت قلدر و فاسد و کودک کش در این عصر تمدن بشری و دنیای ارتباطات و اطلاعات سقوط نمیکند؟ با یک حساب سرانگشتی میتوان گفت که بیش از۹۰ درصد مردم ایران با رژیم جمهوری اسلامی مخالف هستند. آیا حمایت کشورهای غربی به تنهایی میتواند دلیل تداوم حکومت ملایان باشد؟. و یا آیا در هیچ موردی، در این مبارزات، از جانب اپوزیسیون خارج نشین کوتاهی شده است؟
البته حمایتهای سودجویانه اقتصادی کشورهای قدر قدرت غربی از جمهوری اسلامی موضوعی آشکار و غیر قابل انکار و طبیعی است. اما این حمایت، در صورت مخالفت گسترده مردم ایران، نمیتواند کفه ترازو را تا ابد به سمت تداوم این حکومت ننگین سنگین کند. این حمایت، مسلما، می تواند گهگاه نوساناتی در جهت خلاف خواسته مردم بوجود آورد و پیروزی نهائی مبارزات سرنگونی را به تاخیر بیندازد. ولی بر اساس تجربه، و درسی که از تاریخ گرفته ایم، این خودِ مردم هستند که سرنوشت مبارزه علیه ظلم و فساد حاکم را در اختیار دارند نه کشورهای خارجی.
کوتاهی لیکن، از جانب ایرانیان خارج نشین مخالف رژیم، کم نبوده است! عدم توانایی ما در ایجاد یک جبهه بهم وابسته مخالف و مبارز با حکومت اسلامی بزرگترین کاستی و ضعف ماست. دامنه این تقصیر شاید به نوعی گریبان تمام گروههای سیاسی مخالف رژیم اسلامی در خارج را بگیرد. ولی متاسفانه با قاطعیت، و بر اساس ارائه اسناد آشکار، می توان انگشت اتهام برای این عدم همبستگی و ائتلاف را به سوی هواداران آقای رضا پهلوی نشانه گرفت! هواداران میدانی ایشان با فحاشی و هتاکی و گهگاه رفتارهای مشمئز کننده به گروههای سیاسی دیگر حملات وحشیانه میکنند و زمینه هر نوع همکاری و تفاهم بین گروهها را از بین میبرند. وحشیگری و فحاشی از خصوصیات این جماعت است. آنها با انتقاد متمدنانه بیگانه هستند. هر کس که چنین صحنه ها را انکار کند حتما چشم خود را عمدا بر آن صحنه ها بسته است. برخی طرفداران باصطلاح قلم بدست و سخنوران و مشاورین آقای پهلوی متاسفانه بدون ذره ای آزرم ادعا میکنند که این جماعت از آنها نیستند و آقای پهلوی از آنان مبرا میباشد. این یک ادعای دروغ است. آقای پهلوی و مشاورین او میتوانند با یک اقدام سریع و بجا نسبت به چنین طرفداران اوباش، اشخاص مخالف ولی منصف خود را متقاعد سازند که این لمپن ها از ابواب جمعی آنها نیستند. ولی شوربختانه و علیرغم تذکرات بیشمار از جانب اشخاص مختلف در این زمینه، آقای پهلوی و مشاورینش چنین اقدامی نکرده اند. آقای پهلوی هیچ وقت نخواسته اند خود را از این عاشقان سینه چاک خود جدا کنند. آقای پهلوی هیچگاه نخواسته اند مسئولیت خطاهای خود را بپذیرند! مسئولیت پذیری از خصایص بارز یک رهبر است. آقای پهلوی اخیرا هل من مبارز طلبانه سینه سپر کردند و اعلام رهبری دوران گذار را نمودند. و این در حالی است که هوادارانش گستره نفاق پراکنی و هجمه و یورش علیه چپی و مجاهد و اخیرا جمهوریخواه را به درون زندانهای رژیم کشانده اند تا به خیال خود باعث ایجاد اختلاف بین عزیزانی چون خانم فاطمه سپهری و خانم نرگس محمدی و برخی دیگر شوند. می پرسید این دو مبارز بزرگوار چه وجه تمایزی دارند که بتوان از آن برای ایجاد دوئیت و اختلاف بهره برد؟ پاسخ این است که در فکر ساده نگر آتش بیاران معرکه نفاق، خانم سپهری گرایش سلطنت طلبی دارند و خانم محمدی جمهوری خواه هستند.
آقای پهلوی! مردم می فهمند که در دل جمهوری اسلامی قند آب میشود وقتی اقدامات میدانی و دیوانی طرفداران شما را بعنوان مخالفین خود میبیند. جمهوری اسلامی دیگر نیاز کمتری به مزدوران خود خواهد داشت وقتی می بیند که مزدوران بدون مواجب برای او کار میکنند. آقای پهلوی! مسئول این پراکندگی اپوزیسیون خارج از کشور، که مطلوب جمهوری اسلامی است، خودِ شما هستید که تا کنون در کارهایتان مسئولیت گریز بوده اید. مسئولیت گریزی در فطرت شماست. پدر شما، شاه فقید، این خصلت را در شما، هنگامی که یک نوجوان بودید تشخیص داده و جالب است که آن را برایتان فضیلت شمرده بود:
امیراسدالله علم وزیر دربار پدرتان و یکی از نزدیکترین مهره های حکومت به او در یکی از شرفیابی های روزانه، در روز سوم خرداد ۱۳۵۴، با چاپلوسی همیشگی خود، وقتی از سفر رسمی قریب الوقوع شما به مصر صحبت می کند، گزارش میدهد:
« والاحضرت دیروز با من یک ساعت مذاکره فرمودند و من بسیار از تیزهوشی و متانت ایشان خوشم آمد و تحت تاثیر قرار گرفتم. یکی اینکه وقتی ملتزمین رکاب را تعیین می فرمودند، فرمودند بهتر است تو هم بیایی، برای اینکه ممکن است در محل مطلبی پیش بیاید که من و تشریفات نتوانیم تصمیم بگیریم و من از توجه والاحضرت به این موضوع خیلی خیلی تعجب کردم. (شاه) فرمودند، همین طور است، فوق العاده با هوش و کار خودش را بلد است و بیشتر هم این کار برای فرار از مسئولیت میباشد.» (یادداشتهای علم، جلد ۵، صفحه ۸۲)
آقای پهلوی! من یکی از آن افراد مسن هستم که در خیزش مردمی زن زندگی آزادی به خیابان آمدم و به دیگر هموطنانم پیوستم و فریاد آزادی طلبی سر دادم، و با مشاهده تجمعات چندین ده هزار نفری از هموطنانم در سراسر دنیا یقین یافتم که این بار کار رژیم تمام است و حکومت تبهکار اسلامی رفتنی است. اما شما آقای پهلوی چکار کردید؟ شمایی که نام پهلوی را یدک می کشید و کوچکترین کلام و حرکت شما پوشش گسترده رسانه ای میگیرد، چکار کردید؟ نمیتوانم بگویم که هیچ کاری نکردید–که ای کاش چنین می بود! پیشقدم شدید که گویا می خواهید غیر «هوشمندانه» و سنت شکنانه، بر خلاف سیاق سابق، مسئولیت بپذیرید و با ارايه «منشور مهسا» کاری کنید کارستان–کاری که از شما انتظار می رفت و بیش از هر مبارز دیگر در توانتان بود. چه بسا ایرانیانی که به شما دل بستند و آماده سوار شدن در «اتوبوس» شما بودند تا به سر منزل مقصود رهبریشان کنی و من به شخصه خجل از آنها، از اینکه باورتان نکرده بودم! اما این بار نیز طبق عملکرد گذشته خود که همانا ایجاد امید و بعد زدودن آن امید از دلهای درد دیده مردم بود، عمل کردید و زیر بار مسئولیت نرفتید! فرمان «اتوبوس» را سر بزنگاه، و بر حسب عادت خود، رها کردید و«اتوبوس» را به دره انداختید، و این بار امید ده ها میلیون ایرانی درمانده را ناامید کردید. آقای رضا پهلوی! همانطور که در بالا آمد، مسئولیت پذیری از خصایص انسانهای باهوشی مثل شما نیست. راستی چرا، اقلا، کنار ننشستید تا بگذارید این خیزش زن زندگی آزادی، این درخت تنومندی که با خون بسیاری از فرزندان خلف مملکتمان آبیاری شده، و لرزه بر تن حکومت فاسد اسلامی انداخته بود، شاید ثمر دهد؟ چرا؟!
خوشبینانه ترین توجیهی که میتوان برای عملکرد غیر مسئولانه شما در مبارزه ی مردم با حکومت سفّاک ملایان ارائه داد مضمون این شعر و ضرب المثل ایرانی است که:
نیش عقرب نه از ره کین است اقتضای طبیعتش این است
در غیر این صورت، بوی خیانت شما به مردم مستأصل و دربند ایران مشام هر آنکس را که از انسانیت بویی برده باشد به سختی می آزارد.
# زن زندگی آزادی # ۹ ژانویه ۲۰۲۵ میلادی مطابق ۲۰ دی ماه ۱۴۰۳ خورشیدی
سیف اهدائی
نظرات