همین عنوان را "در سراشیب ..." میتوان بزبان دیگری هم بیان نمود، بزبان دین، زبانی که اصلی ست، زبانی برخاسته از درون باور به اسطوره ها و افسانه ها. مگر آنکه دین و باورهای دینی را پدیده ای عینی و واقعی بدانیم، قابل لمس و مشاهده شدنی. غرض، بیان این نکته است که آخرین سخنانی که آخوند خامنه ای ایراد نمود، در ارتباط با مناسبات نظام در سطح جهانی و قدرتهای بزرگ و مسائل درونی، واکنشهای بسیاری را بر انگیخت. برخی آخوند خامنه ای را سخت دست بگریبان توهم توصیف میکنند، چنانکه گویی در عالم تخیلات زندگی میکند و با واقعیتهای امروز بیگانه است و آنچیزی را واقعیت می پندارد که زاده چیزیست از جنس توهمات. بعصا، امتناع ولایت فقیه از مذاکره و گفتگو با قدرتهای بزرگ را نوعی "لجاجت" پوچ و بیهوده میخوانند، چون بجایی نمیرسد. چه بسا، کسانی هستند که کردار آخوند خامنه ای را ناشی از اختلالات روانی توصیف میکنند. زیرا که ولی فقیه، عالم و دانا به علم الهی، قادر نیست باینده بنگرد، آینده ای که در شکل بخشیدن بدان، ولی فقیه نقش اصلی را بازی کرده است. چه آگاه نیست که امتناع از نرمخویی در برابر قدرتهای بزرگ چه خسارات جبران ناپذیری به کشور وارد میاورد. فقط باید روانی باشی که تخریب ویرانی را پیشرفت و سازندگی بشمار آوری.

این در حالی ست که بسیاری با زبان دین، زبان اصلی نظام بیگانه اند. زبان دین، زبانی ست که بنظر میرسد بخش بزرگی از تحلیلگران نظام در فهم آن دچار مشکل اند. چه بسا، کمترین اثری از دین و نقش دین را در سخنان آخوند خامنه ای، مورد ملاحظه قرار نمیدهند. چرا که آمیختن نقد دین با نقد سیاست، چندان مفید و بدان در شرایط کنونی نیازی نیست. چه نقد دین، بجز برانگیختن واکنشهای برخاسته از تعصب و کوته بینی هرگز راه بجائی نبرده و نمیبرد. در نتیجه، دستگاه ولایت را ماهیتا یک دستگاه سیاسی ارزیابی میکنند و سخنانی که آخوند خامنه ای بر فراز منبر ولایت ایراد میکند، ناشی از فهم و درک او از سیاست در شرایط کنونی میدانند. او هرگز از آینده سخنی بمیان نمیاورد، آینده برای ولابتمداران بازگشت بگذشته است. بعضا، نسبت به ولایت فقیه لطف دارند و موضعگیریهای او را در شرایطی که دونالد ترامپ، با رفتاری غیر قابل پیش بینی، بویژه در برابر گنده گویان کم زور، در بهترین وجهش نوعی، رفتار غیر عقلانی برخاسته از اراده معطوف به بقا و ماندن بر سریر قدرت ارزیابی میکنند.

همانگونه که اروپائیها، به تازگی فهمیده اند که دستگاه ولایت، یک دستگاه سیاسی و پای بند و متعهد باصل و اصول سیاسی در تصمیمات و برنامه ها و قراردادهای خود نیست. قدرتهای بزرگ جهانی، نیز، برهبری امریکا، اخیرا، پس از 45 سال پی برده اند که حکومت ولایت فقیه، صرفا یک حکومت سیاسی نیست. اما، از اینکه آنرا هم یک حکومت "دینی" بخوانند، اکراه دارند. چه، کمتر سیاست پیشه ای را در ساختار قدرت، از راس تا مراتب تحتانی، میتوانی بیابی که از درگیری با دین، ابراز انزجار و اکراه نکند، از جمله ازدرگیری با دین اسلام، بویژه آن نوع اسلامی که بر کشور باستانی ایران سلطه افکنده است.بواسطه آخوندهای حاکم که خود را نماد اصیل و "ناب" دین اسلام میدانند. حال، پس از 45 سال مماشت، قدرتهای بزرگ، با حکومت آخوندی، بعنوان یک حکومت سیاسی بسر رسیده است. سر انجام فهمیده اند که اگر نه دین اسلام، در کل، حداقل بحشی از آن، اسلامی که بر تمام کشور ایران سلطه افکنده است، و رویای سلطه بر منطقه را در سر میپروراند، دینی ست ذاتا ستیزه جو و بیگانه با مذاکره و معامله. مذاکره کنندگان نظام ولائی حق نشستن بر سر یک میز با مذاکره کنندگان امریکائی ها را ندارند. نمایندگان نظام از دست دادن با نمایندگان شیطان بزرگ امتناع میورزند مبادا دستهای پاک و مطهرشان با دست کفار آلوده به نجاست شود.

پس از 45 سال حکومت آخوندی، نتوانی عرصه ای را در جامعه، بیابی که دور از نظارت آخوند بگردش در بیاید. بیش از 45 سال است که در روز های جمعه، امامهای جماعت، در سراسر کشور، بر فراز منبر ولایت، چیزی نگویند و بزبان نرانند که در تایید اندیشه ها و تکریم و ستایش فرمان های داهیانه و هوشمندانه ولایت نباشد. هیچ دستگاه و یا ماشینی بهتر از دستگاه تبلیغاتی نظام کار آئی ندارد و در دینی ساختن جامعه نقش اساسی را باز نکرده باشد. آخوند خامنه ای در یکی از سخنانش به تبیین نقش طلاب و حوزههای علمیه در دینی نمود جامعه، صریحا اظهار میدارد که:

اگر همه تخصصهای مورد نیاز یک جامعه به بهترین شکل وجود داشته باشد اما جامعه، دینی نباشد، آن ملت در دنیا و آخرت دچار خسران و مشکلات واقعی خواهد بود و این مسئولیت عظیم یعنی تبدیل جامعه به جامعه ای دینی، بر عهده علما و روحانیت و طلاب است..

در تحلیلهای سخنان اخیر آخوند خامنه ای، تحلیلگران، واژه دین را یا بکار نگرفته اند و یا نقشی برای دین در گفتمان ولایت فقیه قائل نیستند. حال آنکه، هر آنچه که آخوند خامنه ای بزبان میراند، از چیزی جز دین بر نمی خیزد، از اراده معطوف به سلطه اسلام بر تمامی جهان. نظام ولایت با معامله و مذاکره، سر و کاری ندارد، اگر عهد و قراردادی هم ببندد بدان پایبند نیست، بویژه در درون که فقط یکی است فرمانروای یکتا و یگانه و صادر کننده فرمان نهائی، ولی فقیه، از تبار امامان و جنس معصومین. اگر، حضرت ولایت فقیه در بیرون اندکی انعطاف پذیرد در سیاست، از سر حفظ حکومت فقاهت است، حکومتی ملتزم و متعهد بعظمت و اقتدار امامت تا قیامت. چه امامت است تنها ابزار مقدس ادامه رسالت تا فرا رسیدن قیامت، هم بلحاظ ارتباط خونی و هم بلحاظ عقل و تدبیر و حکمرانی، دینی که چیزی نخواهد و نجوید مگر تسلیم و اطاعت و تقلید و تبعیت. نظامی که در درون بیش از 45 سال است که برغم جوش و خروش و خیزش مردمی در چندین مقطع زمانی، از 75 تا ،1401 سروری دین بواسطه آخوند خامنه ای توانسته است بسروری خود ادامه بدهد. چون، فقیه، بر فراز منبر از خدائی سخن میگوید که به یکتائی و یگانگی او، مردم، با چشمانی بسته باور دارند. همچنانکه، از اجداد خود بارث برده اند که بخز الله خدای دیگری نیست.

بعبارت دیگر، گفتمان آخوند خامنه ای، از اغاز گفتمانی بوده است در ادامه گفتمانن امام خمینی، ادامه جنگ و کار زار با شیطان بزرگ، امریکا. که در ان استقبال از باور به جهاد و شهادت و در راه عظمت و سر بلندی اسلام نیز نهفته است. یعنی که آخوند خامنه ای، در بیان مواضع خود، نماد و نمونه ای از اسلام "ناب" محمدی را ارائه میدهد، واقعیتی که زمانی بدرک آن نائل شوی که جدا سازی "ظاهر" را از "باطن" بشیوه یا متدی که بکار رود در تفسیر و تاویل متن های مقدس دینی. بر اساس این فهم نیز باید سخنان اخیر آخوند خامنه ای را بیان اراده ای دانست معطوف به جهاد و شهادت. اما، این را نباید بمعنای امادگی پذیرش نیستی و نابودی خویش دانست.

چه، بر اساس محاسبه ولایت فقیه، در بدترین شرایط ممکن است تاسیسات هسته ای را بمب باران بکنند. حتی تاسیسات موشکی و نظامی هم مورد حمله قراردهند. این، اما، نه تنها ممکن است بسرنگونی حضرت ولایت نیانجامد بلکه ممکن است موجب تحکیم و ادامه ان شود تا آینده ای نا معلوم. چرا که نه تنها هنوز جایگزینی برای نظام ولایت فقیه در میدان ظاهر نشده است. که البته، بسیاری بطور افزاینده بران باوراند که رضا شاه دوم هم اکنون در این شرایط خفقان بار از 30 در صد حمایت جامعه بر خوردار است.

 این در حالی ست که نظام تمامی ابزار خدعه و نیرنگ و تبلیغ  و دروع پراکنی را بکار گرفته تا رضا شاه دوم را از قله پاکی و صداقت، پائین کشیده لگد مال نموده و بلجن بکشاند. تلاشی بعبث، چون این نظام راهی که در پیش گرفته است، سر انجام بسقوط ختم خواهد گردید. همین بس که باوضاع جامعه بنگری، گذران زندگی روزمره هر روز به سوی تیرگی و تاریکی به پیش میرود. با این وجود نمیتوان نقش باورها و ارزشهای دینی را در شکل بخشیدن باحساسات و عواطف و علایق همه شهروندان در سراسر کشور به امامان، بویژه امام علی و امام حسین و باور به لا الله الا الله و الله و اکبر را در بقای نظام ولایت نادیده انگاشت. تردیدی نیست که علائق و هرگونه اعتبار و اعتماد اکثریت به نظام دیر زمانی ست که در سراشیب سقوط رهنمون است. از راه دور هم میتوان حالت انفجاری را در درون جامعه احساساس نمود.

اما، نباید نسبت باین واقعیت نیز بی اعتنا بود که از جنبش سبز تا ظهور جنبش زن زندگی آزادی بیشتر شاهد اعتراضاتی بوده ایم بر خاسته از شکایات باوضاع و دشواری شرایط اقتصادی. تنها در واکنش به قتل مهسا امینی بود که خواستهای سیاسی بیان گردید. با این وجود، اکثریت جامعه جانب سکوت و خاموشی و سازش و تحمل نظام، برعم تنفر و انزجارشان از ان، تن برگزیده اند. بخشا، بدلیل نداشتن تصور یا برداشت روشنی از آینده. مشکل بزرگتر، بهر حال، از این واقعیت برمیخیزد  که آنچه نظام را برغم بحرانهای متعددی که با آن روی درروی قرار دارد، بر سر پا نگاه داشته است باورهای دینی ست، باورهائی که مشترکند بین حاکم و محکوم و غالب و مغلوب در واقعیت.

بنابراین، تا زمانیکه مردم به ذات دینی که در آنها نهاده شده آگاه نگردند و  باور باسطوره ها و افسانه ها را مورد بازنگری قرار ندهند، حتی بمباران تاسیسات اتمی هم کارگر نخواهد بود. نظام، هم اکنون، از سر ترس و نگرانی، لشگری با بیش از صد هزار بسیجی را بحال اماده باش در اورده، بمنظور برقراری رعب و هراس و سرکوب و تنبیه و مجازت هر خیزش و خروشی، برخاسته از احتمال حمله هوایی قدرتها بزرگ جهانی. اما، باید با خاطر جمعی باور کنیم که حمله نظامی قدرتها بزرگ مشکل رهایی جامعه از یوع حکومت شریعت اسلامی را حلال نیست. حل مشکل نهفته است در آگاهی بتاریخ تحمیل دین اسلام بر کشورما با شمشیر تازیان و تحمیل کیشی در خدمت اسارت و بندگی انسانی که در واقعیت آفریدگار اصلی و یا خالق الله. انقلاب زن زندگی آزادی ست که بساط اسطوره ها و افسانه ها را بر چیده، کیش انسانخواهی را جانیسین کیشی مینماید، استوار بر تسلیم و اطاعت و فرمانبری، خصائصی در خصومت با جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی.  

فیروز نجومی

firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com