چنین گفت
تازه ترین چنین گفت های Jahanshah
دوباره گفت مو از ئی گلدسته ها خوف دارم میرزا ممد. گلدسته ها را که می ساختن گوشمِ گرفتم و گفتم یا سلطون براهیم* کارگرانه پِرت کن پائین دست و پاشون شَل و پَل بلکه ولم کنن. سلطون براهیم* -هنی صداش منه گوشمه- گفت ای لُر صاف ساده کار ز ئی چیا گذشته.
Jahanshah | ۱۸ ساعت قبل
۰ ۲۶
کار جر وا جر دهان تمام شد. ۶ ساعت روی آن سنگ غسالخانه. حالم داشت از همهچیز بهم میخورد. دکتر «آنتونیو» که میخواهد «تونی» صدایش کنند، داشت روکش موقت را تراش میداد. هی قد و قواره دندان را میگرفت و هی تراش میداد. گفتم که بیحسی رفته و دندان عصبکشی شده یعنی درد. گفت باید تحمل کنی تا قالب درست دربیاید. آمد فشار بدهد، ناخودآگاه از درد با مشت زدم روی زانوی بدبخت. شوکه شد! ۵ ثانیه سکوت کرد ولی کم نیاورد. باز فشار داد. یک قطره اشک گوشه چشم راستم نشست.
Jahanshah | ۱۰ روز قبل
۰ ۷۶
خانم چادری کناریم که با پررویی خودشو رو صندلی شیش نفره که الان هشت نفر شدیم جا داده وسط همین بلبشور تصمیم میگیره جورابشلواری نایلونی بخره. فروشنده که تتوی کلفت ابروهاش تا شقیقههاش رسیده از زیر چادر خانومه بهش میگه سایزته عشقم ببر. من واسهی مامانم خالهم زنداداشم هم بردم همشونم از شما چاقترن! خریدار بدون یه کلمه حرف زدن به پهلوی من یه سقلمه میزنه و فقط به خودش زحمت میده قیافهشو کجوکوله کنه که نظرمو بدونه.
Jahanshah | ۱۹ روز قبل
۰ ۱۰۲
لیبرال دموکراسی: نهادگرایی بینالملل و جایگاه ایران آینده
bzahedi | ۱۴ ساعت قبل
۰ ۲۶
دسته: تعیین نشده
نظرات