<><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><>

به یه دونه دکتر هلاکویی احتیاج دارم که بتونه یه جورایی بجای کودک درون، یه دونه بابای‌ بیرون برام درست کنه که بعدش واسه تولد امسالم فقط یه دونه نامه کادو بده به من. مگه چه چیز من از پسر "محمد نوری زاد" کمتره؟ کاشکی‌ یه بابای‌ شجاع و با غیرت داشتم که میگفت: "پسرم، ببخش که با ندانمکاری‌های احمقانه خودم و کثافتکاری‌های خانواده مان، بخصوص عمه اشرفت، و اون بساط درباریهای مفتخور و خایه‌مال، با دست خودم بساط رسم کهن پادشاهی رو برای همیشه از ریشه کندم و حسرت تاج‌و‌تخت رو تا آخر عمرت، روی دلت گذاشتم. پسرم منو ببخش."...خلاصه از این چیزای اینجوری. 

داوطلبین، رزومه خودشون رو بفرستن به مامانم که الان یا توی یکی‌ از نمایشگاه‌های مٔد لندن و میلان هستش، یا داره توی یه موزه در اسپانیا پرسه میزنه...

امضا، رضا جون