املای فارسی ازمحمود بُدّوحی  

هرچند که بنا به عقیده بسیاری اززبانشاسان ، زبان فارسی یکی ازساده ترین ودوستانه ترین زبانهای رایج درجهان به شمارآمده ودرمقایسه با بسیاری ازآنها نظیرانگلیسی، فرانسه ، عربی وغیره ازسادگی به مراتب بیشتری برخورداراست با اینهمه به خصوص طی سالهای اخیرشاهد تلاشهائی ازجانب برخی ازایرانیان درجهت ساده ترنمودن امرنگارش دراین زبان بوده وهستیم که حقیقتاً خالی ازاشکال نبوده ونمی باشد. ملاحظه این تلاشها ونوآوریهای نوشتاری مربوط به آنها، مرا برآن داشت تا با استفاده ازمنابع ومآخذ گوناگون فارسی ازجمله ویکی نبشته ، مطلب زیررا درخصوص یکی ازاین موارد تهیه وتقدیم نمایم امیدوارم که این متن یادآوری مفید و درخور برای جلب توجه هموطنان عزیزم باشد .

واو معدوله                                                                                                                 
درزبان فارسی واومعدوله واوی است که نوشته می شود ولی خوانده نمی شود (ازخواندنش عدول می شود)
ازقبیل خواب ، خواندن، خورد ، خویش ، ونظائرآن . به کاربردن و باقی گذاردن واو به هنگام نوشتن این کلمات به چند علت اولی و ضروری است:
اوّل به آن سبب که کلماتی با اصوات مشابه به هر دوصورت"با واو" وهم "بی واو" نوشته می شوند که هریک ازآنها معنی یا معانی خاص خود ومتفاوتی را داشته ودرآنها واوعلامت فارقه به شمارمی آید (معانی راازهم مشخص وجدا می کند). به کاربردن واودراین کلمات به منظوررعایت اصل احترازاز" التباس" به معنی "درهم آمیختگی" که ازاصول اساسی دستورزبان فارسی است ، ضروری می نماید.
دوّم به این دلیل که باعنایت به دلیل اول رعایت استفاده از"واو" دراین کلمات دراجرای "اصل مقتضی" که ازاصول دیگردستورزبان است، ضروری بوده ولازمست .
سوّم این که این واو نماینده تلفظی مخصوص است که دردورانی قدیمتررایج بوده وهنوزهم دربرخی ازطوایف پارسی زبان معمول می باشد .
ازآنجائیکه تعداد کلماتی که دارای واو معدوله هستند محدود و به قولی از شماره انگشتان دست و پا هم تجاوز نمی‌کنند، ضبط وحفظ آن‌ها به صورت فعلی ضروری بوده ومورد تأکید است.

ذیلاً کلمات هم صدائی که به هردوصورت مختلف نوشته می شوند ولی هریک دارای معانی متفاوت و خاص خود می باشند را مرور می کنیم:

·        "خواب" به معنی نوم. دربسترآرمیدن
"خاب" به معنی بازپس افکنده.

·        "خوار" ذلیل، آسان، خورنده.
"خار" شوک، ناز، کرشمه، سنگ خارا. خارگل

·        "خوازه" طاق نصرت.
"خازه" سرشته و خمیرکرده.

·        "خواستن" اراده ، میل
"خاستن" قیام ، بلندشدن

·        "خوال" خوردنی، دوده که ازآن مرکب سازند.
"خال" خالو، خال روی پوست.

·        "خوان" مائده، سفره ، خواندن
"خان" خانه ، کاروانسرا، بزرگ

·        "آبخوست" جزیره.
"آبخست" میوه آب افتاده و تباه شده.

·        "خویش" خود ، قریب، فامیل.
"خیش" گاوآهن.

·        "خورد" ازمصدر خوردن.
"خرد" کوچک، ریزه، خوار

·        "خورده" از مصدرخوردن.
"خرده" کوچک، اندک.

·        "بادخوان" هرزه‌گوی.
"بادخان" بادگیر.

در کتابهای فرهنگ‌ لغت ، معدودی ازکلمات به هردو صورت آمده وضبط شده اند لیکن هردوبه یک معنی به کارمی روند ونه به معانی متفاوت . آشناترین این کلمات "آخور، خواف ، خواگینه، خورسند، خوشنود و نشخوار" می باشند که درکتابهای مختلف "آخُر، خاف، خاگینه، خرسند، خشنود و نشخار" هم ضبط شده اند . درنوشتن این کلمات بایستی ازاصل "ترجیح اشهر" که آنهم ازاصول دیگر دستورزبان است پیروی کرده وآنهارا به صورتی که معمول ومتداول شده اند نوشت.

دراینجا توضیح درمورد صدا و تلفظ حرف "خ" ‌ که پیش و یا پس از واو معدوله آمده باشد را ضروری می دانم .
1- صدای "ای" - کلمات خویشتن، خوید، با صدای یا‌ی‌ ممدود (کشیده) تلفظ شده ومی‌شوند .
2- باصدای ضمّه - کلمه "خوی" به معنی عرق به صدای یا‌ی‌ ملین و "خوی" نام شهری درآذربایجان ، آبخور، آبخوست، آبشخور، آخوند، برخوردار، خود، خور، خوراک، خورد، خوردن، خورده، خورش، خورشید، خوره، خوش، خوندمیر، درخور، دستخوش، سالخورده،فراخور، میرخوند. نخود.
3- صدای " آ " چنانچه بعد از واو معدوله الف باشد استخوان، بادخوان، برخوار، تخوار، تنخواه، خواب، خواجه، خواجو، خوار، خوارزم، خوازه، خواستن، خواگ. خوال، خوالیگر، خوان،خوانچه، خوانسالار، خواه، خواهر، خواهش، هفتخوان.

4- تلفط برخی از کلمات درکتابهای فرهنگ لغات به دو یا سه صورت مختلف آمده است، از آن جمله کلمه "خوازه" که هم بر وزن غازه و هم بروزن موازه ، "خوال" هم بر وزن مال و هم بروزن جوال ، "خوید" هم بر وزن دید و هم بروزن دوید وهم صیدآمده اند . در تلفظ این کلمات همواره لازمست که وجه مشهورترآنها اختیارکنیم.


با درود و سپاس ازاختصاص وقت عزیزتان برای مطالعه این متن.