حالا چطور باس به این زبون نفهما حالی می‌کردم که آخه شیر زنم توی اون نگاه آبی یخ زده ت! واسه مایی که اون بچه رو با تف و طلا به هم چسبونده بودیم٬ واسه من خاک بر سری که فشنگام انقدر بی‌جون و بی‌سرعت بودن که تا بخوان به غار دعا برسن٬ آتیش می‌خوابوندن و زنم هیچ مشکلی نداشت اما اونقدر خانوم بود که درز بگیره و به کسی نگه عیب و عار از شوهره س٬‌ نسخه کره رو بکن روغن می‌پیچی؟

غسل تبعید!